قتل با روسری
ردپای یکی از قدیمیترین قتل های دنباله دار مشهد در مطبوعات؛
تاریخ جوامع با خوبیها، بدیها، زشتیها و زیباییها پیوند خورده است. قصهها و روایتهایی در دل تاریخ هستند که شاید امروز برای ما خواندنی و جالب تلقی شوند اما در عصر و زمان خودشان، مایه وحشت و هراس مردمان بودهاند.جرم و جنایت در طول تاریخ هر بار به صورتی تکرار میشود، ذهنهای آلوده و خطرناک در هر کنج تاریخ زاده میشوند و برای نسلهای مختلف تلخکامی هایی را رقم میزنند اما همین روایتهای پُرهراس، بسترساز آن شد که اندکاندک قوانین قوام بگیرند و عدهای نیز کمر همت به «پیشگیری» ببندند.اخبار و مکتوبات حکایت از آن دارد که در دوره پهلوی، چند پرونده از جنایات وحشیانه گشوده و در زمان خودش موجب وحشت عمومی شد. نمونهاش ماجرای «اصغر قاتل» است که در سال ۱۳۱۳ با کشتن بیش از ۳۳ پسر خردسال در ایران و عراق، یکی از تلخترین حوادث تاریخ ایران را به نام خودش ثبت کرد. اما کمی بعد و در فاصله سال های ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۰ش. شهر مشهد به واسطه سلسله قتلها و جنایات سریالی، دچار التهاب و ترس شد. جنایت های صورت گرفته از تلخترین حوادث تاریخ این شهر به شمار میآیند. روایت شده که در آن سالها، شهر جولانگاه قاتلی بوده که زن ها را طعمه نیات شومش میکرده است. قتل ۱۴ تا۱۷ نفر طی سه سال توسط این قاتل سریالی، به موضوع داغ آن روزهای شهر تبدیل شده بود. بعدها که شهربانی وقت بالاخره موفق شد این قاتل جانی را دستگیر کند، جریان محاکمهاش در صفحات روزنامه خراسان (طی ماههای فروردین و آذرماه سال ۱۳۳۰)، بازتاب گستردهای پیدا کرد. گزارشهای مفصل خبرنگاران روزنامه از دادگاه به ضمیمه تصاویر متعدد، خراسان آن روزها را پُرطرفدار کرد.آن چه در ادامه میخوانید، بازخوانی پرونده یکی از قدیمیترین قتلهای سریالی شهرمان است که در مطبوعات آن دوران انعکاس گستردهای یافت:
سال های وحشت
ماجرا در تاریخ ۲۱ اسفندماه ۱۳۲۶ با پیدا شدن جسد زنی در کنار کال حسین آباد مشهد آغاز شد. وی در اثر خفگی جان سپرده بود. کمتراز دو ماه بعد و در ۲۳ اردیبهشت سال ۱۳۲۷ جسد زن جوان دیگری در کوره خرابه های نزدیک حسین آباد پیدا شد که با دستمال سیاهی خفه شده بود. پنج ماه بعدتر (۱۱آذر ۱۳۲۷ ) نیز همین ماجرا دوباره تکرار شد. این بار شهربانی با جسد زن جوانی در نزدیکی بالا خیابان روبهرو شد که با روسری اش خفه شده بود. این سه قتل که اجرای آنها به یک شیوه انجام شده بود، با توجه به پیدا نشدن سرنخی در دو پرونده قبلی، شائبه سریالی بودن قتلها را تشدید کرد. اما تحقیقات حتی با وجود این فرض هم راه به جایی نمیبرد. ۱۹بهمن همان سال جسد زنی در اتاق خرابه نواقل مقابل کارخانه نخریسی پیدا میشود که به طرز فجیعی خفه شده بود. قتل پنجم هم بنا به گزارشهای منتشر شده از آن دوران، در تاریخ ۹ اسفند رقم میخورد. به کلانتری ۴ مشهد خبر میرسد جسد زنی در پشت ساختمان شرکت نفت در خیابان طبرسی پیدا شده است که ظاهرا او را نیز خفه کردهاند. مشهدیها سال ۱۳۲۷ را در حالی به پایان می رسانند که شاهد پنج جنایت و تداوم هراس به دلیل پیدا نشدن قاتلانی هستند که زنان را طعمه و با روسری خفه میکنند.
سریال قتل زنان در سال ۱۳۲۸ با پیدا شدن جسد زن مجهول الهویهای در ۱۱خردادماه، در مزارع محمد آباد و گودسلوک ادامه پیدا میکند. پانزدهم ماه بعد از آن هم خبری منتشر میشود از کشف پیکر زن دیگری، اینبار در قنات بازه شیخ واقع در میدان ضد طیاره. تکرار این روند مردم را به وحشت میاندازد. شایعهها در شهر اوج میگیرد. ۲۷ شهریور هم چند نفر با جسد زنی در پشت کوهسنگی مواجه میشوند که آثار خفگی بر گردن او پیداست. اعتراضات در آن دوران نسبت به عملکرد شهربانی، بیشتر می شود. چندماهی خبری از قاتل نیست تا این که در فروردین سال بعد(۱۳۲۹) دوباره قاتل دست به کار میشود و این بار زنی را خفه می کند و در گودال آب انبار مخروبه مقابل شرکت نوش در کنار جاده قدیم تهران میاندازد. ۲۰فروردین گزارش پیدا شدن این جسد به کلانتری دو مشهد ارسال و دوباره خواب اهالی شهر آشفته می شود. حدود دو ماه بعد و در ۲۸ خرداد نیز اهالی مصلی خبر از کشف جسدی میدهند که شواهد گواهی می دهد او نیز احتمالا یکی از قربانیان این جنایت سریالی است.
معما حل می شود
در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۲۹ نامه ای به امضای علی اکبر خان خسروی با پست شهری به سرهنگ خاتمی ریاست شهربانی خراسان می رسد که جسد زنی بیرونِ دروازه بالاخیابان مقابل مسیر کارخانه قند آبکوه پیدا شده است. مقتول با دستمال خفه شده بود. نگارنده نامه از شهربانی تقاضای رسیدگی می کند. پرونده به شعبه ۲ ارجاع می شود و ماجرا جدیتر در دستور کار قرار میگیرد تا سرنوشت این پرونده مشخص شود. در این راستا، کمیسیونی تشکیل و سوابق قتل های گذشته دوباره بررسی می شود. در محلی که جنازه کشف شده، ماموران پس از تحقیق، اطلاع پیدا می کنند که یک سرباز فراری به نام «حسن اورنگی» در باغ های اطراف دروازه بالاخیابان زندگی می کند و از راه اخاذی از زن هایی که در آن محدوده هستند، امرار معاش می کند و حتی مرتکب هتک ناموس شده است. همینها باعث میشود ماموران به وی مظنون شوند و در صدد دستگیری او بر آیند.ساعت ۱۲ شب هفتم فروردین ماه ۱۳۳۰ ماموران به منزلی واقع در محله زابلی ها نزدیک دروازه بالا خیابان حمله و حسن را دستگیر می کنند. طبق اسناد موجود از وی در تاریخ ۸ فروردین ۱۳۳۰ بازجویی به عمل میآید و نامبرده پس از ۵ ساعت حاضر به بیان حقایقی از تجاوز و قتل ۱۴ زن با همدستی دوستش به نام ظریفیان در فاصله زمانی سالهای ۱۳۲۶ تا ۱۳۳۰ش. می شود.ماموران برای آن که بتوانند بهتر اقرار بگیرند، اورنگی را در کلانتری ۵ و ظریفیان را در کلانتری ۴ مشهد نگهداری می کنند.
قاتل کیست؟
حسن اورنگی ۲۶ ساله و ساکن کوچه هاون در بالا خیابان بود. او چهرهای گندمگون داشت و آنگونه که در پرونده اش درج شده بود، در کودکی در یک قالی بافی شاگردی می کرده است. وی سیمایی آرام و بسیار خونسرد داشت و با این که از سواد بیبهره بود ولی اشعار زیادی را از حفظ داشت.او در اقرارهایش گفته بود که پدر و مادرش را از دست داده است. نامبرده در نوجوانی به عنوان گاریچی مشغول به کار می شود و در خارج شهر بار چغندر از مزارع جابه جا می کرده است. از سال ۱۳۲۷ به خدمت سربازی می رود و هفت بار از خدمت فرار می کند به طوری که چندین مرتبه در هنگ توپخانه مشهد زندانی می شود.خلاصه با انتشار خبر دستگیری اورنگی و انعکاس ماجرای قتل ها در روزنامه خراسان، تعداد زیادی ازمردم برای دیدن وی مقابل دادگستری تجمع میکنند. اورنگی بنا به اعتراف خودش با همدستی دوستش ظریفیان طعمه ها را پیدا کرده و آن ها را به بهانهای به خارج شهر میکشانده است، سپس با استفاده از تاریکی، پس از تجاوز و گرفتن پول های قربانیانش، آنها را به وسیله دستمالی خفه می کرده است. اورنگی به ۱۴ فقره قتل با همدستی ظریفیان اعتراف کرد و سه فقره قتل دیگر را قبول نکرد. وی در بخشی از محاکمه اش گفت: اگر قادر بودم تمام زنان بدکار را می کشتم…! در جلسات پایانی دادگاه، وی منکر قتل ها می شود و در یکی از جلسات دادگاه در دفاع از خودش می گوید: من هیچ کاری نکرده ام و آن موقع که این حرف ها را گفته ام از حال طبیعی خارج بودم.
رفیق بد
حسن طبق اعترافاتش، رفیقی به نام عباسعلی ظریفیان داشته که بچه محل بودند. ظریفیان در آن زمان ۳۶ سال سن داشت، قوی هیکل و سیاه چهره بود و به سنگدلی شهرت داشت. پرونده وی نشان میدهد در دوره کودکی کنار پدرش که مقنی بوده، کار می کرده است و بعدها در قالی بافی عمواوغلی مشغول به کار می شود. وی در اغلب قتل ها حضور داشته و با گرفتن دست و پای مقتولان در این فجایع مشارکت می کرده است.
دار مکافات
در آن ایام طبقات مختلف مردم با ارسال نامه از سراسر ایران خواهان تسریع در محاکمه و اعدام این دو نفر می شوند. جلسات متعدد محاکمه شروع و سرانجام حکم صادر میشود. حکمی که به استناد آن، حسن اورنگی را در ساعت ۶:۲۰ صبح ۱۱ آذرماه ۱۳۳۰ در میدان اعدام مشهد و در حضور بیش از هشت هزار نفر بالای چوبه دار می برد و به جزای اعمالش می رساند. ظریفیان هم که دوست و همدست وی در این تجاوزها و قتل ها بوده به ۱۵ سال زندان محکوم می شود تا پرونده یکی از قدیمیترین قتلهای سریالی مشهد بسته شود.
پاسخ دهید