خادر ، محله اي از توابع بخش شانديز شهرستان طرقبه شانديز در استان خراسان رضوی ایران است.
جمعیت
این محله در شهر شاندیز قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۴۰۲ نفر (۱۲۱خانوار) بودهاست.(۱)
روستای “خادر” در ۲۰ کیلومتری جاده شاندیز و در درون یک دره با وسعت بیش از هزار هکت ار، واقع شده است. اراضی خادر، در حد فاصله دو رودخانه شاندیز و نغندر قرار گرفته و ارتفاع رودخانه از سطح زمین ۱۲۷۰ متر می باشد،
از غرب به شهر شاندیز و ابرده، از شرق با روستای ارچنگ و سرآسیاب و از جنوب با روستای نغندر و رشته کوههای بینالود محدود می گردد.
وجه تسمیه
این روستا برای اینکه داخل دره قرار گرفته، محل رویش خار و گیاهان وحشی بوده است.به هنگام وزش بادهای شدید خارها کنده شده و به داخل دره برده می شده، به همین جهت روستا “خاردره” نام گرفت و با گذشت زمان به “خادر” تغییر یافته است.
همچنین نقل است که خادر بر گرفته از نام “خادر ابن ثمود” پشت چهارم حضرت صالح پیامبر بزرگ الهی می باشد. این شخصیت مهم پس از مهاجرت از سرزمین حج از به عراق، وارد ایران شده و در خادر سکنی گزیده است. خادر در قالب این گفته به معنی حیران و سرگشته است که طبق تحقیق باستان شناسان، قدمت روستا به یک هزار سال می رسد.
در قسمت غربی روستا، محلی به نام سرچشمه وجود دار د که به واسطه وجود قناتی پرآب، از دوره ناصرالدین شاه مورد توجه بوده است.(۲)
در انتهاي روستا و در پايين كوهي از جنس كنگلومرا اثري دستكند وجود دارد كه بنا بر گفتۀ اهالي آتشكده بوده است. در مقابل اين اثر تلخ آبي قرار دارد. از مكانهايي كه مردم روستا به آن باور دارند اتاقكي است كه آن را آغل سرفه مي نامند و بيماري را كه سرفه مي كند بدانجا برده و همانجا برايش خاگينه مي پزند و به خوردش مي دهند.(۳)
در این روستا قبرستانی مربوط به دوره قاجار قرار دارد .
چند نظر در مورد نقوش سنگ مزارها:
۱) در اساطير يونان سه خواهر سرنوشت دوك، متر و قيچي به دست دارند. يعني يكي از آنها نخ سرنوشت ما را مي ريسد، دومي اندازه مي گيرد و سوّمي مي برد. اين سه ابزار به وفور بر سنگ مزار خانمها مشاهده مي شود. كاملترين شكل آن مربوط به مزار خانمي متوفّي سال ۱۳۱۷ مي باشد.
۲) برخي گوي و ابزار مدرّج را آينه و شانه تلقّي مي كنند. اين اشياء بيش از همه با افسانۀ آفرينش ژاپني در پيوند هستند. ايزانامي مادر اوليه پس از زايش ايزد آتش مي سوزد و به جهان زيرين منتقل مي شود. ايزاناجي پدر همگان به دنبال او مي رود ولي با ديدن بدن رو به فساد ايزانامي وحشت مي كند و مي گريزد. ايزانامي كه نمي خواهد همسرش از او بگريزد، شانه و آينۀ خود را پرت مي كند. دندانه هاي شانه تبديل به كوهها و آينه تبديل به دريا (و يا بيشه) مي شود. (دربارۀ اين افسانه در جستار پنجره هايي چند به جشن سده بيشتر توضيح داده ام.) نظامي در داستان خسرو و شيرين به اين صورت به افسانۀ فوق اشاره مي كند:
نپوشد بر تو آن افسانه را راز / كه در راهي زني شد جادوئي ساز
يكي آيينه و شانه درافكند / به افسوني به راهش كرد دربند
فلك اين آينه وان شانه را جست / كزين كوه آمد و زان بيشه بررست
زني كو شانه و آيينه بفكند / ز سختي شد به كوه و بيشه مانند
شده شيرين در آن راه از بس اندوه / غبارآلود چندين بيشه و كوه
در مزارهاي پس از ۱۳۰۰ براي زن و مرد هر دو اين نقوش توأمان مشاهده مي شود. ولي جاي سؤال است كه چرا شانۀ خانمها دوطرفه و شانۀ آقايان يك طرفه و گاهي پايه دار است.
۳) در سفرۀ بيبي هور (پيش از سال نو) آينه، شانه، سرمه دان و يك شيئ فلزي (چاقو يا قيچي) مي گذارند. مي گويند بيبي هور (كه احتمالاً نامي براي فروهر درگذشتگان است) مي آيد خود را در آينه نگاه مي كند، موهاي بلندش را شانه مي زند و به چشمهايش سرمه مي كشد و بندهاي گرفتاريهاي ما را مي برد. شايد گلاب پاشهاي منقوش بر اين مزارها شكل ثانويۀ سرمه دان باشد. (توضيحات بيشتر دربارۀ اين رسم را در جستار فروغ بانوان آب … بخوانيد.)
۴) سرو نماد بيمرگي و نماد ديرك جهان است كه زمين را به آسمان متصل مي كند و نيز يك نماد مهري است. هفت طبقۀ آن نماد هفت مرحله زميني است كه انسان براي رستگاري بايد از آن بگذرد و نيز هفت مرحلۀ آيين مهر. (توضيح بيشتر در نوشته هاي پراكنده> نكات پژوهشي> عدد هشت در آبانگان)
۵) گذاردن متن سنگ در نقش ترنج: تماشاي اين نقش موجب آرامش است و بازيافتن مفهوم و نقش زندگي. (توضيح بيشتر در ترجمه و گردآوري> گياهان> ترنج)
۶) ارتباط روشنايي و مزار: خيلي نياز به توضيح ندارد. ولي مي توانيد به جستار فروغ بانوان آب مراجعه نماييد.(۳)
مسير رودخانۀ خادر كه محلّ پيوند دو رودخانۀ نغندر و شانديز است:
خيرالنّساء خانم بنت مرحوم … زماني … نقش شيئي شبيه دوك مشخّص و ساير نقوش مخدوش گرديده است:
هذا مرقد فاطمه خانم بنت ملّا صادق سنۀ ۱۲۵۳، سه ستارۀ شش پر بر مزار او نقش گرديده است. دور مزار او اين شعر نوشته شده است: چون نامۀ جرم ما به هم پيچيدند / بردند به ميزان عمل سنجيدند / بيشتر ز همه (كس) گناه ما بود ولي / ما را به محبّت علي بخشيدند. از آنجا كه اين شعر دور سنگ مزار فوق نيز نوشته شده مي توان تاريخ مخدوش شدۀ آن را نزديك به اين سنگ فرض نمود.
هذا مرقد مرحومه … بنت محمّد رضا سنۀ ۱۲۸۲،اشيائي شبيه قيچي و دوك بر سنگ نقش شده است:
هذا مرقد مرحومۀ مغفوره اسيله؟ خانم بنت مرحوم عاليجاه سليم خان، سنۀ ۱۲ (۱۳۱۲؟) نقش قيچي يا ابزاري براي برش و قطع كردن مشخّص است:
مرقد مرحومه خانمي؟ بنت مرحوم ملّا محمّد علي، ۱۳۱۷٫ در بالاي سنگ دو گلاب پاش در دو طرف و شيئي شبيه شمع در وسط مي بينيم. در پايين سنگ دو طرف چراغ لاله و بين آنها دوك، شيئي مدرّج ظاهراً براي اندازه گيري و قيچي مي بينيم. در بالاي شيئ مدرِّج دوطرفه يك گوي هم ديده مي شود.
هذا مرقد مرحومه مرواري بنت ملّا محمّد، ۱۳۴۲، نقش گوي، گلاب پاش و ابزار مدرّج دوطرفه را داريم:
هذا مرقد مرحومه حاجيه؟ خانم بنت كربلايي ابراهيم خادري، ۱۳۴۳، نقش گوي و ابزار مدرّج دو طرفه را بر سنگ مي بينيم.
هذا مرقد ليلا بنت كربلايي محمّد باقر، ۱۳۴۴، نقش گوي و ابزار مدرّج دو طرفه.
هذا مرقد مرحومه ربابه خانم بنت مرحوم كربلائي شريف، ۱۳۵۹، گوي، ابزار مدرّج دوطرفه.
هذا مرقد مرحومه صغري بنت مرحوم كربلائي حسين، ۱۳۷۱، ابزار مدرّج دوطرفه و گوي.
هذا مرقد مرحوم مقفور! مسرور قلام! رضا، …، ۱۲۵۵، سمت چپ نوشته: خاك لحد دوست به مهد! اينت آمد/ چون شاخ گلش در چمن جان …
هذا مرقد مرحوم ملّا عبّاس ولد مرحوم ملّا بصير سنۀ ۱۲۹۰٫ دور سنگ همان شعر مرقوم است: چون نامۀ جرم ما به هم پيچيدند / بردند به ميزان عمل سنجيدند / بيش از همه كس گناه ما بود ولي / ما را به محبّت علي بخشيدند
هذا مرقد مرحوم محمّد ولد كربلائي غلامرضا، ۱۳۰۳، گوي، ابزار مدرّج يك طرفه.
هذا مرقد مرحوم حاج محمّد ولد حسين علي اسكر! سنۀ ۱۳۰۸، سروي قرينه با دو پايه و هفت طبقه در وسط و دو طرف آن همتراز با نوك گوي و شيئ مدرّج يك طرفه.
مرقد مرحوم مغفور مسرور ملّا محمّد رضا ولد آقا لطفعلي، سنۀ ۱۲ (۱۳۱۲؟)، نقش سرو هفت طبقه در وسط و دو گل لاله در طرفين (شايد ابزار مدرّج يك طرفه تبديل به گل لاله شده است.)
مرقد مرحوم كربلايي حسين ولد حجي محمّد، ۱۳۲۹، دو چراغ لاله در طرفين و در وسط گلاب پاش، ابزار مدرّج يك طرفه و گوي.
مرقد مرحوم ملّا محمّد علي ولد مرحوم ملّا باقر، ۱۳۳۸، يك چراغ لاله در وسط، دو پنج ضلعي (شايد محراب) و دو ابزار مدرّج يك طرفه با پايۀ دو شاخه در طرفين.
هذا مرقد مرحوم محمّد صادق ولد كربلايي محمّد افشار، ۱۳۵۰، گوي و ابزار مدرّج يك طرفه.
هذا مرقد مرحوم علي مدد ولد مرحوم علي اكبر سنۀ ۱۳۵۴، در بالا نقش خورشيد، در پايين ابزار مدرّج يك طرفه.
هذا مرقد مرحوم حاجي حسن گوهري ولد حج محمّد ع ۲؟ ۱۳۶۲، داخل نقش ترنج، در بالا و پايين سنگ اين دو مصراع نوشته شده: اي كه از ما بگذري دامن كشان / اينجا اخلاص الحمدي بخوان.
منابع :
- سازمان آمار
- سفرنویس
- نیستانه
با درود و سپاس از اساتید و فرهیختگان و علاقه مندان به تاریخ کهن ایران زمین به خصوص شما که در رابطه با روستای ما خادر ،قبول زحمت نموده و در این زمینه مطالبی نگارشته اید، قابل توضیح اینکه قبرستان مورد نظر در روستای خادر، پنجمین یا ششمین قبرستانی است که مورد استفاده اهالی روستا قرار گرفته است و با توجه به سنگ نگاره های کشف شده در پیرامون روستا و همچنین وجه تسمیه روستا که بر گرفته از ثمود ابن خادر پشت چهارم حضرت صالح پیامبر بزرگ الهی است، می توان یک پتانسیل تاریخی چند هزار ساله را برای روستای خادر تصور نمود. قابل به ذکر اینکه در ابتدای دهی هشتاد با همت و پیگیری های اینجانب محوطه باستانی سرچشمه خادر به ثبت آثار ملی کشور رسیدهای است. به درود
سلام،باتوجه به قدمت و فرهنگ بسیار بالای این روستا آنچه که از نزدیک برخورد کردیم علاقه مند شدیم که منزلی در این روستاتهیه کنیم میونیم از جنابعالی کمک بگیریم ؟راهنمایی بفرمایید.
زحمتکش ۰۹۱۵۵۵۷۱۲۵۹