واقعه الله داد
واقعیتهای درگیری بین مسلمانان و یهودیان مشهد در دهه ۳۰
محمدجواد حقیقت
روسها در اسفندماه سال ١٣٢۴، ۶ ماه پس از پایان جنگ جهانی دوم و زیر فشار افکار بینالمللی، بالأخره حاضر شدند نیروهای نظامی خود را از ایران خارج کنند؛ بهاینترتیب دوران اشغال بهسر رسید. خروج ارتش «سرخ» شوروی از مشهد با استقبال عمومی مردم روبهرو شد؛ بههمینمناسبت بازاریان مشهد با نصب پرچم ایران بر سردر مغازهها و تزیین خیابانها با چراغانی و قالیچه شادی و سرور خود را علنی کردند؛ بااینحال حضور وابستگان شوروی در مشهد، یعنی اعضا و طرفداران حزب توده، همچنان ادامه داشت. آنها تقریباً بهصورت روزانه در مشهد میتینگ و گردهمایی برگزار میکردند. چند ماه پیش از خروج نیروهای شوروی از مشهد علی منصور، استاندار خراسان، که در سالهای پرکشمکش پس از شهریور ١٣٢٠ به استانداری خراسان منصوب شده بود برکنار شد. او در کارنامهاش سرکوب و قتل یوسفخان هزاره را داشت. پس از منصور ابتدا محمود فرخ و سپس ناصرقلی اعتمادی، معروف به «نصرالدوله»، به استانداری خراسان منصوب شدند.
ریشههای آغاز یک درگیری
یکی از وقایع مهمی که در دوران استانداری اعتمادی در مشهد روی داد درگیری میان مسلمانان و یهودیان مشهد در محلۀ «عیدگاه» در فروردینماه سال ١٣٢۵ بود. یهودیان ازجمله اقلیتهای مذهبی مشهد بودند که ظاهراً در دوران نادرشاه ازطریق وی به مشهد کوچانده شده بودند. آنها در بخشی از محلۀ «عیدگاه» و نزدیک به باروهای شهر سکونت داشتند که به محلۀ «جهودها» یا «جودا» شهرت داشت. مطابق برخی شواهد موجود و نیز اظهارنظر شاهدان منازل یهودیان در محلۀ «عیدگاه» به یکدیگر راه داشت و آنها جمعیتی کاملا منسجم را تشکیل داده بودند. یهودیان بهمرور بخشی از اقتصاد شهر مشهد را دراختیار گرفتند؛ بااینحال باید توجه داشت که باوجود همزیستی مسالمتآمیزی که در بیشتر مواقع میان مسلمانان و یهودیان برقرار بود برخی اقدامات و دیدگاهها باعث بروز اختلاف و حتی درگیری میشد. اشتغال تعدادی از یهودیان به دادن پول نزول به دیگران یکی از دلایل مهم انزجار عمومی از این اقلیت بود. افزونبراین زندگی آنها در محیط بستهای که در محلۀ «عیدگاه» تشکیل داده بودند و تلاششان برای دوری از جامعه و تمرکز بر رویکردهای قومی و مذهبی موجب انتشار شایعاتی علیه یهودیان میشد.
شایعاتی که همیشه شایعه نبود!
ازجملۀ این شایعات که شاید در برخی نقاط و درون برخی از فرقههای کمجمعیت مذهبی یهودیان و بهصورت محدود قرین به صحت بهنظر میرسید استفاده از خون یک غیریهودی در خمیرِ نان یکی از اعیاد مذهبی یهودیان بود. این شایعه نهتنها در مشهد، بلکه در تمام دنیا دربارۀ یهودیان وجود داشت، هرچند مرحوم ریاضی هروی در کتاب عینالوقایع این خبر را فراتر از یک شایعه و سوءتفاهم میداند و اعتقاد دارد که چنین جنایتی دستکم یک بار در مشهد در سال ١٢٨٢ خورشیدی بهوقوع پیوسته است(عینالوقایع: ١۵۴). انزجار عمومی درقبال رویکردهای اقتصادی یهودیان و رواج چنین شایعاتی که ظاهراً برخی اوقات رنگ واقعیت به خود میگرفت باعث بروز درگیری گاه و بیگاه میان یهودیان و مسلمانان در شهر مشهد میشد.
اشارهای به واقعۀ «ا…داد»
یکی از این درگیریهای معروف در سال ١٨٣٩م (١٢١٨ خورشیدی) روی داد که در تاریخ به واقعۀ «ا…داد» معروف شد. دربارۀ این واقعه که ظاهراً مورخان یهودی، بهویژه صهیونیستها، در روایت آن کمی اغراق کردهاند نقلهای ضدونقیضی وجود دارد. آنها مدعی هستند که در این واقعه جمع زیادی از یهودیان مشهد مسلمان شدند و با این اقدام آنها کار پایان گرفت. اما این روایت چندان قوی بهنظر نمیرسد و آنچه تقریباً میتوان به آن اعتماد کرد بروز یک درگیری میان یهودیان و مسلمانان مشهدی است. دلیل این شبهه آن است که یهودیان پس از واقعۀ «ا…داد» ترکیب و بافت جمعیتی و جغرافیایی خود را در مشهد حفظ کردند و باوجود رواج شایعاتی که دربارۀ اقدامات آنها وجود داشت و نیز عملکرد اقتصادیشان و علیرغم گرایش ظاهری آنها به اسلام و شهرتیافتنشان به «جدیدالاسلامها» نگاه مردم مشهد به ایشان تغییر نکرد و انزجاری که از آنها داشتند ادامه یافت.
اصل ماجرای فروردین ١٣٢۵
همانطورکه اشاره شد درگیری فروردین ١٣٢۵ در محلۀ «عیدگاه» در دوران استانداری ناصرقلی اعتمادی روی داد. یوسف متولی حقیقی در جلد دوم کتاب تاریخ معاصر مشهد مینویسد: «این واقعه که هنوز عدهای از ساکنین سالخوردۀ محلۀ «عیدگاه» مشهد آن را بهخاطر دارند با یک سوءتفاهم آغاز شد: توپ چند کودک درحال بازی به زنی کلیمی اصابت کرد و این زن دست کودکی را گرفت و کشانکشان او را نزد مادرش برد تا از او شکایت کند. شخصی، درمیان این کشاکش، زن کلیمی و کودک مسلمان را دید و سروصدا بهراه انداخت و ادعا کرد که یهودیان این کودک را برده تا به رسم خود او را بهقتل برسانند.» .
آیتا… نهاوندی به درگیری خاتمه میدهد
این اقدام باعث تجمع مردم در محلۀ «عیدگاه» و آغاز تشنج شد. با شروع درگیری تنش بالا گرفت. مردم خشمگین مشهد با یهودیان محلۀ «عیدگاه» درگیر شدند. پلیس تلاش کرد تا بههرنحو ممکن به غائله خاتمه دهد، اما اقدامات مأموران راه به جایی نبرد و بیم آن میرفت که جنگی تمامعیار در محلۀ «عیدگاه» آغاز شود؛ بههمیندلیل مسئولان چارۀ کار را در مراجعه به علمای شهر دانستند. در آنزمان مرحوم آیتا… شیخ علیاکبر نهاوندی از علما و فقهای برجسته و مشهور شهر مشهد بود. نماز جماعت و منبر معروف ایشان در مسجد «گوهرشاد» بسیار شهرت داشت. آن مرحوم، افزونبر جایگاه علمیای که داشت، فردی بسیار متعبد و مردمدار بود و در کانون توجه و اعتماد مردم مشهد قرار داشت. آیتا… نهاوندی پس از اطلاع از اتفاقات محلۀ «عیدگاه» با وجود کبر سن و قرارداشتن در آستانۀ ٨۵سالگی راهی محل درگیری شد. مردم خشمگین که آمادۀ درگیری اصلی با یهودیان میشدند با ورود آن مرحوم دست از نزاع برداشتند و به سخنان او گوش فرادادند. سخنرانی آیتا… نهاوندی آب سردی بر آتش خشم مردم بود. آنها پس از استماع سخنان عالمی که دل در رو محبت او داشتند از درگیری دست برداشتند و به خانههایشان بازگشتند؛ بهاینترتیب بلوا در محلۀ «عیدگاه» که میرفت تبدیل به یکی از درگیریهای بسیار شدید تاریخ معاصر مشهد شود بهپایان رسید.
پاسخ دهید