گر نگاهی به عکس حاج حسین آقا ملک و مجسمه ای که نام او پایش حک شده است بیاندزید متوجه می شوید کمتر شباهتی بین این عکس و مجسمه وجود دارد. به خاطر همین شباهت اندک روایت ها و شایعات مختلفی در خصوص مجسمه حاج حسین آقا ملک وجود دارد.
حسين آقا و ملوكاتش!
حاج حسين آقا ملك، فرزند حاج كاظم ملك التّجار، گرچه به اندازة پدرش شهرت سياسي نداشت اما با فضل و ادبي كه اندوخت، نيز اهدا و وقف املاك و اشياء نفيس و كتابخانهاي مُعظَم بر عامة مردم ايران، نام خود را جاودانه ساخت. اين مستغلات و زمينهاي اهدايي و موقوفات او كه عمدتاً در تهران و خراسان، خصوصاً شهر مشهد واقع ميباشد عبارتند از : باغ صباي تهران، قصر ملكِ شهر ري، باغ وسيع وكيلآباد و باغ ملي مشهد، اراضي اهداء شده به فرهنگيان مشهد، بيمارستانهاي چناران و تربتجام (و موقوفات آن دو)، و خانة وي در خيابان امام خميني (پهلوي سابق) كه اخيراً در اختيار ميراث فرهنگي قرار گرفته و بازسازي و «مركز آفرينش و پژوهش هنرهاي سنتي» شده است.
بهانه اي براي ورود به دنياي ملكانه
به سراغ استاد سیدی، که چندي است قلم اش را به دنياي حسين آقا برده و مشغول پژوهش بر زندگینامه اوست، مي رویم و از او مي خواهیم ما را با حسین اقا بیشتر آشنا کند. استاد اطلاعات جدیدی از حسین آقا و باغ وکیل آباد در اختیار ما قرار می دهد که قسمت هایی از آن دنیای تصورات ما را دگرگون می کند. اگر شما هم علاقه ای به دگرگون شدن اطلاعات تان دارید می توانید با ما همراه شوید.
بالاخره وکیلِ وکیل آباد کیست؟!
همه ما می دانیم که باغ وکیل آباد متعلق به حاج حسین آقای ملک است و توسط وی در اراضی روستای وکیل آباد احداث شده است. اما آیا نام وکیل آباد را هم حاج حسین آقا بر این باغ و ده نهاده است؟!
قدیمی ترین خبری که از وکیل آباد وجود دارد از یک گفتگوی مشاعره مانند مابین ایرج میرزا و صاحب باغ وکیل آباد به دست آمده است. در این مشاعره ایرج میرزا از صاحب باغ می خواهد بوقلمونی را که به وی وعده داده بوده بدهد، اما صاحب باغ هم با شعر پاسخ ایرج میرزا را می دهد و می گوید چون به بوقلمون دانه نداده بودید بوقلمون پرید و رفت!
ایرج میرزای شاعر در سال ۱۳۰۴ فوت کرده، بنابراین قبل از سال ۱۳۰۴ باغ وکیل آباد وجود داشته که این دو درباره آن صحبت کرده اند.
حسین آقا ملک هم شاعر بوده و هر از گاهی شعری می گفته اما شعرهایش به قوت شعرهایی که در پاسخ ایرج میرزا گفته شده نبوده است. در عوض حسن آقا ملک، برادر حسین اقا شاعر خوبی بوده به نحوی که شاعر بزرگوار مرحوم محمود فرخ، از برخی از اشعار او استفاده کرده است. بنابراین شعرهایی که ما بین ایرج میرزا و صاحب باغ در باغ وکیل آباد رد و بدل شده بیشتر به شعرهای حسن اقا شباهت دارد چنانکه به اعتراف خانواده حسین آقا ملک هم این شعرها متعلق به عموی آن ها یعنی حسن آقا ملک است.
حال می رسیم به نام وکیل آباد؛ حسین آقا ملک وکلای زیادی را راهی مجلس کرده اما خودش هیچ گاه وکیل نبوده و بنابراین نام وکیل آباد برگرفته از وی نمی باشد. اما برادرش حسن آقا که خوب شعر می گفته و احتمالا هم او بوده که با ایرج میرزا مشاعره شعری داشته وکیل مجلس بوده است.
با تمام این اطلاعات و سرنخ ها اما وکیل آباد به نام حسن اقای ملک هم نیست. عزت خانم دختر حسین اقای ملک می گوید زمانی که پدر ما این ده را از آقازاده حاج محمد کفایی خریده نام وکیل آباد بر این ده بوده است. اقازاده حاج محمد کفایی وکیل مجلس و پسر آیت ا… کفایی (آخوند خراسانی) بوده است که وی نیز در دوران مشروطیت وکیل مجلس بوده است. بنابراین به احتمال قریب به یقین نام وکیل آباد برگرفته از خانواده کفایی هاست.
حسین آقای ملک ده وکیل آباد را از کفایی ها خریده و بعد شروع به ساخت باغی در آن کرده است و چون نام ده، وکیل اباد بوده، ایشان نام باغ را هم همان گذاشته است.
ده وکیل آباد هنوز هم در آخر بلوار وکیل آباد و سمت راست باغ وکیل اباد قرار دارد که البته اکنون خانه هایش بسیار مدرن شده. البته اراضی وکیل اباد تا هاشمیه کنونی ادامه داشته است.
اما سرنخ دیگری که درباره وکیل آباد وجود دارد این است که حسین آقای ملک می خواسته دیوان دیبای صبای اصفهانی را بخرد اما قیمت این دیوان پنجاه تومان بوده و گویا این قیمت برای حاج حسین اقای ملک هم زیاد بوده و بنابراین ایشان تصمیم گرفته این دیوان را قرض بگیرد و خودش دست نویس کند. در ابتدای دست نویس این دیوان که اکنون در کتابخانه ایشان موجود است، حسین آقای ملک نوشته: در تاریخ خرداد ماه ۱۳۱۴ در باغ وکیل اباد مشغول ساخت امارت هستم. که این تاریخ ده سال بعد از فوت ایرج میرزا و آن شعرها در خصوص وکیل آباد است.
وکیل آباد وقف مردم است
حسین آقا، وکیل آباد را در سال ۱۳۴۸ وقف مردم کرد. در آن سال ها پارک و بوستانی در سطح شهر نبوده تا مردم بتوانند در آن تفریح کنند. هر پنج شنبه و جمعه مردم با دوچرخه و گاری و اتوبوس خود را به باغ وکیل آباد می رساندند و در آن به تفریح می پرداختند. و شعري هم در اين زمينه مي خواندند:
ای خدا کاش مُیَم پولدار و بیغصه بودم
تا مُیَم مثل تموم بچهها بار سفر بسته بودم
صبح مرفتم وکیلآباد مکردم مُ شِینُو
مزدم یک کباب برگ به همراه چلو
که نِگن بچه گدای وکیلآباد ولو
چی غلطا مکنه بچه گدا، گم رو برو
البته لازم به ذکر است که در وقف نامه آمده این باغ وقف مردم است و شهرداری تولیت آن را به عهده دارد.
وقفنامة باغ وكيلآباد(سند شمارة دفترخانة ۵۷ مشهد، وقفنامه)
«بسمه الله تعالي شأنه، جناب آقاي حاج حسين آقاي ملك داراي شناسنامه شمارة …
تمامي ششدانگ باغات مشجر و اراضي غير مشجر معروف به طراز وكيلآباد، به انضمام ششدانگ يك رشته قنات و استخرهاي واقعه در آن پلاك، شماره ۳۰۲۲ فرعي مجزا شده از مزرعه وكيلآباد پلاك ۱۸۲ اصلي بخش۱۰ مشهد، با تمام متعلقات از ابنيه و اشجار و آنچه جزء پلاك مزبور در داخل در محدودة ملك نامبرده دانند و شمرند، سمياملميسم و ذكر ام لم يذكر، به شهرداري مشهد به منظور استفادة مردم و زائرين بدون رعايت مليت و مذهب، و زوّار عتبة عرش ولادرجة عليه رضويه ارواحنا فدا نصاراً، وقفاً صحيحاً شرعياً بحيث لايباع و لايوهب و لاينتقل من ملك الي الملك.»
اتراق روس ها در وکیل اباد
البته اين وقف نامه شروطي هم دارد كه يكي از آن ها به ماجراي اتراق روس ها بر مي گردد.
در باغ وکیل آباد دو استخر وجود دارد یکی استخر بزرگ که کنار خانه ملک است و دیگری استخر بالا که به استخر روس ها مشهور است. در سال ۱۳۲۰ و هنگامه جنگ جهانی قشون روس به باغ ملک آباد آمدند و در کنار استخر اتراقی چند ماهه کردند. حسین آقا از این موضوع به شدت ناراحت بود و در نهایت به زحمت توانست آن ها را از باغ بیرون کند.
به همین خاطر در وقف نامه خود آورده است نظامی ها حق ورود و خروج به باغ را دارند اما حق اتراق در آن را ندارند.
شرط نهم) افراد و افسران و درجهداران ارتش حق رفت و آمد به مورد وقف را دارند ولي حق استفادة موقّت و دائم به عنوان اردوگاه نظامي و پيشآهنگي و امثالهم را نخواهند داشت. و در اين مورد شهرداري متعهد است كه از توقف دائم و موقت آنها جلوگيري نمايد.
آیا مجسمه حسین آقا ملک قلابی است؟!
اگر نگاهی به عکس حاج حسین آقا ملک و مجسمه ای که نام او پایش حک شده است بیاندزید متوجه می شوید کمتر شباهتی بین این عکس و مجسمه وجود دارد. به خاطر همین شباهت اندک روایت ها و شایعات مختلفی در خصوص مجسمه حاج حسین آقا ملک وجود دارد.
روایتی نه چندان معتبر می گوید: «حسین آقا سفری به ایتالیا داشته و در آن سفر یک حراجی مجسمه چشمش را می گیرد! بنابراین دریغ نمی کند و مجسمه ای را از این حراجی خریداری می کند و بعد از بازگشت از سفر در باغ وکیل اباد نصب می کندکه البته این مجسمه در اصل متعلق به گاندی است!»
اما روایت دیگری که موجه تر به نظر می رسد این است که: «ساخت مجسمه حاج حسین آقا ملک به استاد محصص (پدر اردشیر محصص که او هم اکنون استاد چیره دست مجسمه سازی است) سفارش داده شده اما از آنجایی که استاد محصص در آن زمان مریض احوال بوده و در رختخواب منزل افتاده بوده نمی توانسته به دیدن حسین آقا برود و با توجه به چهره او مجسمه را طراحی کند. از آن طرف حسین اقا هم حال رو احوال خوبی نداشته و در منزل استراحت می کرده. بنابراین استاد محصص که هرگز حسین اقا را ندیده بوده با توجه به تصورات ذهنی خود طرحی از حسین آقا کشیده و مجسمه وی را ساخته. به همین خاطر مجسمه کمتر شباهتی به حسین آقا دارد.»
یک شباهت فامیلی!
حسین اقا ملک بزرگترین تاجر کشور بود اما حاج ابوالقاسم ملک بزرگترین تاجر خراسان بود! برخلاف تصور اکثر مشهدی ها باغ ملک آباد متعلق به حسین آقا ملک نیست، بلکه این باغ متعلق است به حاج ابوالقاسم، تاجر بزرگ خراسان بزرگ که بعد از او هم به پسرانش حاج تقی معروف به ملک التجار و حاج رضا ملقب به رئیس التجار رسید.
ملك در آينة خاطر مردم مشهد
حاج حسين آقاي ملك در ذهنيت مردم مشهد به افسانه پيوسته و شايد كه در آينده نيز چنين باشد. مردم براي كساني كه از آنها خير ديده و دوستشان دارند حكايات مثبت ميسازند و براي منفوران تاريخ حكايات منفي. از آنچه مردم دربارة ملك نقل ميكنند پيداست كه او تصوير مثبتي از خود در اذهان مردم باقي گذاشته است. بديهي است كه حكايت و افسانه و اسطوره عين واقعيت نيست بلكه اغلب بازساختة وقايعي ميباشند كه اصل آنها چيز ديگري بوده است.
۱- يك فرد مسنّ : ملك آدم خيّري بوده، وكيلآباد از او بوده. به جامعه خدمت كرده. زمين به فرهنگيان داده. بيشتر به طبيعت علاقهمند بود. يك دختر داشت،ã ميگن مشهدي بوده.
۲- ۶۰ساله، بازنشسته دانشگاه : ملك را ميشناسم. باغ ملكآباد را وقف آستان قدس كردهã ولي حالا در اختيار مردم نيست. اگر بود براي قطارشهري زمين داده ميشد تا مجبور نباشند ريل را از زير زمين ببرند. وكيلآباد را هم وقف كرد و حالا ويرانه شده و هر كسي گوشهاي از آن را گرفته و صاحب شده. او در آخر عمر به هوش آمد و اموالش را وقف كرد اما ندانست به چه كسي بدهد، اگر در پيري وقف نميكرد بهتر ميتوانست فكر كند. او مثل همة ثروتمندها از دنيا خوب استفاده كرد. فكر كنم مشهدي بود.
۳- فردي مسنّ در باغ ملي : ملك را ديده بودم. او بزرگترين ثروتمند اُستان مشهدã بود. باغ ملي را به شهرداري داد براي مردم. اگر مردم خوب فكر كنند خواهند فهميد كه ملك آدم خوبي بوده، كلّي زمين به مردم داده. باغ وكيلآباد حالا چند ميليارد دلارã قيمت دارد. او در چناران مسجد جامعهã ساخته، در تهران هم كتابخانهاي داشته كه به آستانه داده.
توضيح ضروري: موارد ستاره دار جزء همان افسانه هاست كه واقعيت ندارد.
سالشمار عمر صد و يك سالة حاج حسين آقاي ملك
ولادت : در خانة پدري، تهران، شب يازدهم ربيع الاول ۱۲۸۸٫ق/ حدود نيمة خرداد ۱۲۵۰خ.
اولين سفر به مشهد، همراه پدر : ۱۳۱۷٫ق / ۱۲۷۸خ .
سفر حج : سال ۱۳۱۹٫ق / ۱۲۸۰خ .
استقرار در مشهد براي ادارة املاك پدر : ۱۳۲۳٫ق / ۱۲۸۴خ .
ازدواج : با نوابه قدسيه (زهرا) دختر ميرزاعبدالله متولي مسجد و موقوفات گوهرشاد، حدود ۱۳۲۶٫ق / ۱۲۸۷خ .
چوب و شلاق خوردن در مسجد گوهرشاد : ۱۳۲۷٫ق / ۱۲۸۸خ .
سفر به فرنگ براي مداواي گوش و چشم : ۱۳۳۲٫ق / ۱۲۹۲٫خ.
بازگشت به ايران و مشهد : ظاهراً ۱۳۳۳٫ق / ۱۲۹۳خ.
مرگ پدر: ۱۳۳۶٫ق / ۱۲۹۶خ.
فوت همسر اول : حدود سال ۱۳۳۸٫ق / ۱۲۹۸خ .
ازدواج با همسر دوم (زرين ملك) : حدود سال ۱۳۰۱خ / ۱۳۴۱٫ق .
حبس چند ماهه به اتهام دست داشتن در واقعة مسجد گوهرشاد : ۱۳۱۴خ/ ۱۳۵۴٫ق .
شروع به وقف كتابخانة ملي ملك و ديگر رقبات : ۱۳۱۶خ.
شروع به نوشتن شرح حال خويش (تقريرات) : ۱۳۳۹خ.
فوت : در خانة پدري تهران، روز چهارشنبه ۴ مرداد۱۳۵۱خ/ ۱۳۹۲٫ق.
انتقال جنازه به مشهد و دفن در دارالحفّاظ حرم رضوي : ۶/۵/۱۳۵۱ خ .
عمر : ۱۰۱ سال خورشيدي (۱۰۴ سال قمري).
با سلام خدمت شما . من دانشجوی ارشد معماری هستم و مقاله شما را در خصوص باغ ملک و حسین اقای ملک خوانده ام و کمک زیادی به من کرد چون موضوع مورد تحقیق من هم در این خصوص هست ممنون می شم که برای اطلاعات بیشتر لطفا با من ارتباط داشته باشید و اطلاعاتی از استاد سیدی به من بدهید . ممنون از لطفی که خواهید فرمود .
سلام جالب بود ممنون. نوادگان آقاى ملك در سوئيس از دوستان من هستند.