سنگ بسم الله تصنیف میرزا سنگلاخ خراسانی -وفات:۱۲۹۴ هجری قمری
مهدی قربانی – محقق و کارشناس تاریخ سایت دانشنامه مشهد
میرزا سنگلاخ خراسانی :«وی اصالتاً خراسانی بوده که به خود لقب سنگلاخ داده، از مشاهیر ادباء،شعرا و خطاّطین ایرانی در عهد فتحعلی شاه، محمد شاه و ناصرالدین شاه می باشد که در فنون خّط مهارتی بسزا داشت …..بالخصوص نستعلیق که در آن خّط،صنعت اعجاز به کار برده و در شعر نیز ازاستادان عصر خود می باشد . بسیار عارف مسلک و درویش نهاد و صوفی منش بود، بیش از بیست و پنج سال در ممالک عثمانی ،مصرواستانبول توّقف داشت و اعیان آن دولت تجلیلش نموده و مدایح او را کتابی کرده و به طبع رسانیده اند .
وی در عصر محمد علی پاشا حاکم مصر( سال ۱۲۷۰هجری قمری )،و هنگام جنگ بین طایفه درعیه و پاشایان به قاهره رفت ، محمد علی پاشا مناصب حکومتی را به او پیشنهاد می کند و او نمی پذیرد ،سپس او را در منزل مرحوم پدرش ابراهیم پاشا اسکان داده و امور سنگ نویسی را به او می سپارد.
سنگ بسم الله
میرزا سنگلاخ سنگ مرمری با ابعاد دو متر و هشتاد سانتی متر ،وعرض یک متر و سی سانتی متر ،و قطر سی و پنج سانتی متر ،با وزن تقریبی سه تُن، با هدف و نیّت نصب در حرم مطهر حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم ، طی حدود هشت سال تلاش، حجّاری و تذهیب نموده و در وسط آن لفظ جلاله « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ » را با قلم سه دانگ نستعلیق می نویسد ، و در حاشیه آن نیز اشعاری به زبان فارسی و عربی و ترکی در مدح آن حضرت نگاشته که به سنگ بسم الله مشهور گردیده و به راستی که مصداق آیه شریفه : إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ، است. پس از اتمام سنگ بسم الله نیّت خود را با دولت عثمانی برای انتقال سنگ به مدینه منوّره درمیان گذاشته و آن ها موضوع را موکول به تصمیم گیری در شورا می نمایند، اما شورا با قبول این امر مخالفت می نماید . میرزا سنگلاخ در پاسخ این اشعاررا سروده:
حال جهان بین که سرانس که اند * نامزد و نامورانش که اند
شاهان همی کنند به رسم من اقتدا* پاکان همی دهند به ذات من اعتراف
با خاطر منیرم و با راأی صافیم* کالبرق فی الزجاجه کالشمس فی الضحی
عالی همتم به همه وقت چون فلک* صافی است نسبتم به همه حال چون صبا
بر همت من است سخن های من دلیل* بر نسبت من است هنرهای من گوا
در پای جاهلان نه پراکنده ام کُهر* وزدست سُفلکان نه پذیرفته ام عطا
این فخر بس مرا که ندید است هیچ کس* در قول من تملق و در فعل من ریا
آن گاه تصمیم می گیرد سنگ را به ایران منتقل کند که از طرف محمد علی پاشا واسطه ها می فرستند و می گویند سنگ را به قیمت اهل خبره خریداریم،او پاسخ می گوید : من با همه ترک و تجرید مدتها اوقات صرف نموده و اخراجات بی نهایت مصروف داشته چنین دُّّر منضود که مانند آن در عرصه وجود مفقود و غیر موجود است به انجام رسانیدم و خواستم که به دستیاری پادشاه روم نثار مرقد مطهر حضرت برگزیده معبود نمایم و ابواب مفاخرت بر روی سلاطین آل عثمان گشایم به جهت این که هر سال از اطراف و اکناف عالم اصناف گروه بنی آدم از خواص و عوام به زیارت بیت الله الحرام و تقبیل آستان ملایک پاسبان تیمسار سید الانام مشرف شوند، چون آن احجار بی مانند سار را ملاحظه نمایند البته خواهند گفت که از همت سلاطین آل عثمان و بزرگان آن سامان چنین گوهر نفیس که در هیچ مرز وبوم نبوده و نیست الی یوم والقیامه باعث علّو مقام پادشاه روم و اکابر آن مرزو بوم می گشت و سبب شهرت آن تحفه نفیسه در اقطار جهان باعث حصول دعای خیر دولت علیه و ذکر این خاکسار افتاده در بلیه می بود و بسیاری از طالبین هنرمند و محصلین دانشمند از خط و صنعت آن سنگ نقش های هنر و اسم های کُهر بر می داشتند …حال اگر بنا بر بیع و شری باشد به لک و کرور و دریای نور یا جواهرات به قدر کوه طور نخواهم داد،سپس با هماهنگی و مساعدت میرزا جعفر خان مشیر الدوله در دار الخلافه تهران و تبریز، سنگ را به وسیله اَرّاده و با زحمت و مرارت های فراوان که دوازده گاو(جاموس کوهان دار) در زیر حمل و نقل آن تلف شده اند از قاهره به تبریز آورده در مسجد حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه مستقر و مورد استقبال با شکوهی از سوی مردم واقع می شودو این اشعار را می سراید.
رسیدسنگ به تبریزچون به خاور شید* هزار چرخ برین است وصد فلک خورشید
سپهر شد خجل از مهر وماه رخشانش* کسی که یم نظر آن سنگ دل ربا را دید
پس از آن در حالی که سن وی به یکصد وده سالگی رسیده بود در منطقه سرخاب تبریز رحل اقامت افکنده به تکمیل کتاب امتحان الفضلاء پرداخته در سال ۱۲۸۸ هجری قمری تألیف آن را به پایان می رساند.او درقسمتی ازکتاب ( سیر بلده تبریز) می گوید : اکنون و ایدون مکنون ضمیر منیر آفتاب تاثیر و اراده خاطر قضا تقدیر آن اوستاد کریم که کلیم آسا بر کلیم تجرید نشسته و خلیل سان در خلوت تقرید قرارگرفته، برآن است که همان حجر شریف و گوهر منیف را که شرف انتساب بر تربت مقدس مدینه منوّره و قبر مطهر حضرت رسالت مأب صلی الله علیه وآله وسلم دارد، اگر سعادت یاری نماید و بخت مدد کاری کند به امداد و تقویت اعلی حضرت شاهنشاهی خلد الله ملکه و سلطانه به مشهد مقدس ارض اقدس خراسان لازالت ساحت ها الی انتهی الزمان حمل و نقل نمایند و در آستان ملایک پاسبان ثامن آل عبا حضرت امام رضا علیه السلام من الملک العلام در محل مخصوص و موضع مرغوبی نصب و مرتب دارند و..، اما ظاهراً کهولت سن زیاد ه از یکصد و بیست سال او را در انتقال آن سنگ به مشهد مقدس رضوی ناکام گذاشته و میرزا دار فانی را وداع و در بقعه سیّد ابراهیم (تبریز) مدفون می گردد.
با توجه به مدت اقامت وی سایر ملل اسلامی به نظر می رسد آثاری چند از او در آن کشورها وجود داشته باشد که تحقیق و بررسی وشناسایی دیگر آثار هنری و علمی او، و مستند سازی آن ضروری بنظر می رسد.
وفات میرزا سنگلاخ در هفده صفر المظفر سال ۱۲۹۴ هجری قمری درمحله سرخاب تبریز واقع شده،او در قسمتی از کتاب که تالیف آن در سال ۱۲۸۸ به اتمام رسیده سن خود را یکصد و بیست سال بیان می کند . (بدین ترتیب اگر یکصد وبیست سال را از تاریخ وفات کسر کنیم تاریخ تولد وی حدواً ۱۱۷۴ هجری قمری خواهد بود)او خود را کراراً عقیم و عقیر می شمارد که به معنی کسی است که فرزندی از او زائیده نشده وی در برخی آثار مثنوی مانند، خود را نا ماده خوانده مثنوی ها ی خود را با «راقمه سنگلاخ» آغاز نموده است.
نگارنده: ظاهر عبارت ذریعه و مآثر و آثار ، آن که نام اصلی صاحب تذکره الخطاطین همین لفظ سنگلاخ می باشد اما از بعض فقرات تذکره الخطاطین حسن بودن نام وی مستفاد می گردد.»
تبریز- ( مدفن میرزا محمد علی سنگلاخ خراسانی- بقعه سید ابراهیم )
«درمحله دوه چی (خیابان شمس تبریزی) قرار دارد. این که سیدابراهیم اولاد امام موسی بن جعفر (ع) باشد. دلیل قانع کننده ای دردست نیست. صاحب تاریخ دنبلیان می نویسد که : شیخ ابراهیم حکمران آذربایجان بود .در زمان اوزون حسن در۸۷۰ وفات یافت و در محله دوه چی مدفون شد . الان گنبدی دارد مشهور به سید ابراهیم. مهمترین قسمت این بقعه سنگی است که بر دیوار غربی بقعه نصب شده است و به سنگ بسم الله مشهور است .
آن چه از مطالعه و مداقه در احوال میرزا سنگلاخ استنباط و استفهام می شود این که : وی در کسوت یک عالمِ معمّم شیعی درعلوم : ادبیات و شعر سر آمد و ادیب عصر خویش بوده ،ودر قرآن و حدیث ، تاریخ ومعارف اسلامی، خط و خوشنویسی، علم رجال ، سیاحت و گردش گری ، حجاری و سنگ شناسی ، تذهیب ، جغرافیا، و… متتبع و صاحب نظر ، خوش ذوق و دارای روحیه ای عرفانی و روحانی بوده و به همین دلیل به « دانای ایران و آفتاب خراسان » لقب یافته است .
پاسخ دهید