……………………………………
سرتیپ عبدالرحیم کاشف الملک اولین رئیس بلدیه مشهد است؛ مردی نظامی که به روایتی از ١٢٩٤ تا ١٣٠٠ یعنی آخرین سال های حکومت قاجار این پست را بر عهده گرفت و هنوز هم مشهدی ها بعد از سالیان سال خیابان کاشف را به نام او می شناسند.
انتخاب نظامیها برای پست شهرداری به این دلیل بوده است که مردم به تبعیت از آنها وادار شوند.مرحوم عبدالرحیم زند، معروف به کاشفالملک در سال١٢٥٦ در محله دروازه طلایی مشهد به دنیا آمده و مقداری از تحصیلات مرسوم آن زمان را در همین شهر به پایان رساندهاند. ایشان بعد از آن برای ادامه تحصیل به روسیه تزاری سفر کرده و تا کسب عنوان «مهندسی» در رشته عمران و نقشهبرداری در همان کشور ماندهاند. پس از بازگشت به ایران ازآنجاکه مرحوم میرپنج، پدر کاشفالملک با حکم رکنالدوله (حاکم خراسان) مامور تحدید حدود شده بود، مدتی همراه پدرشان به این کار مشغول بودند.
آنطور که در« تاریخ مورخالدوله سپهر»١ آمده، ایشان ابتدا بهمدت دو سال مرز بین ایران و روسیه را به سرپرستی سرهنگ شلوکف روس و ژنرال ماکلین انگلیسی مشخص کردند. البته فرزند کاشفالملک میگفته که «تعیین مرز ایران و افغانستان هم کار ایشان بوده». جالب است بدانید که لقب «کاشفالملک» هم از طرف مظفرالدینشاه قاجار به پاس تعیین مرز ایران و روسیه به ایشان داده شده است. البته «نیکلای دوم»، آخرین تزار روسیه هم با اعطای نشان «سنت استسلاو» یا «صلیب آهن» از ایشان تقدیر کرد.
گفته میشود که ایشان از سال ١٢٩١ تا اوایل ١٣٠٠ شهردار مشهد بودهاند.
لقب کاشف الملک را مظفرالدین شاه به ایشان می دهد.بلدیۀ مشهد دیرتر از کلانشهرهای دیگر تشکیل شده است. زیرا تولیت آستان قدس در مشهد نقش شهرداری را نیز ایفا می کرد. رابطۀ تنگاتنگی بین استانداری، شهرداری و آستان قدس مشهد وجود داشته است.
خیابان جنت با طراحی خود ایشان ساخته شده است . کاشف الملک سه روز به دکاکین گفت: شبها وقتی میروید، مغازهها را بیقفل و بند رها کنید. امنیت این شهر باید طوری باشد که کسی نتواند دست به جنس شما بزند.» می گفتند مردم هم همینکار را کردند و هیچ سرقتی گزارش نشد.
زمان قدرتگرفتن رضاخان، قوامالسلطنه پیش کاشفالملک آمد تا ایشان را به تبعیت از او وادار کند، ولی ایشان زیربار نرفت و گفت: «من سرباز احمدشاهم.» در نتیجه به خانه ایشان در دروازه طلایی حمله کردند و حتی در جریان درگیری تیری هم به کلاه ایشان برخورد کرد. این بود که کاشفالملک هم به چهاربرج گریخت و بعد از مدت کوتاهی به املاکش در طاهرآباد (در نزدیکی چناران) رفت. البته خیلی هم برای ایشان بد نشد.چون مسلما ایشان نمیتوانستند با جانمحمدخان٣ که مدتی بعد قدرت را در مشهد به دست گرفته بود، کنار بیاید.
فرزند کاشف الملک تعریف میکرد: «وقتی همراه پدرم برگشتیم مشهد، دیدیم فردی با لباس زندانی مشغول جارو کردن جلوی ارگ است…» « فهمیدیم این زندانی دامادِ خود جانمحمدخان است که بعد از پدرم رئیس بلدیه شده، ولی وقتی جانمحمدخان دیده بود جلوی محوطه ارگ کثیف است، لباس زندانیها را بر تن او کرده بود تا جلوی ارگ را جارو بزند.»
عملکرد جانمحمدخان درباره کنترل قیمت ارزاق عمومی هم این اختلافنظر را بهخوبی نشان میدهد. چون گفته میشود جانمحمدخان سر قضیه بالارفتن قیمت نان ٤، بعد از کلی فحش و ناسزابه نانواها، به آنها گفته بود: «شما میدونید یک چیزی در خانه من هست.» نانواها ترسیده بودند. چون بین مردم شایع بوده که شمشیر شمر در خانه علاءالدوله و پسرش جانمحمدخان بوده است. بعد به نانواها گفته بود: «با همان شمشیر شکم زن و بچههایتان را پاره میکنم.» حالا این را مقایسه کنید با روش مرحوم کاشف در مدیریت شهر که برای کنترل کیفیت و قیمت اجناس بازار، اعلامیه و نرخنامه چاپ میکرد. پس همان بهتر که کاشفالملک هشت سال در ملکهایی که طرفهای «نوبهار» و «چشمهگیلاس» داشت، به کشاورزی و باغداری مشغول شد.
در اواخر سن به خانهاش در ابتدای کوچه مشاق (نزدیک میدان شهدای فعلی) آمدند. پیکر کاشف الملک را از همانجا به وصیتش برای تدفین به قبرستان آبکوه بردند. قبرستان که در محل فعلی بانک خون سناباد قرار داشت
پینوشتها:
١- صفحه ۵۲ تاریخ مورخالدوله سپهر
٢- نویسنده کتاب تاریخچه شهرداری مشهد این دوره را ١٢٩٤تا ١٣٠٠ عنوان میکند.
٣- منظور سرتیپ جانمحمدخان امیرعلایی (پسر علاءالدوله دولو، حاکم تهران در زمان مشروطه) است که در ابتدای دوره پهلوی اول به عنوان فرمانده لشکر شرق به خراسان فرستاده شد. وی به سنگدلی، رشوهگیری و شهوترانی شهرت داشت و مردم لقب «فرعون خراسان» را به او داده بودند. البته پیش از وی، سنگدلی پدرش همچنان مشهور شده بود که برخی مردم تهران میگفتند: «شمشیر شمر در خانه علاءالدوله است!» (به نقل از کتاب «تسویهحساب رضاخان با حکومت خوانین شادلو»)
٤- گفته میشود در اوایل اردیبهشت١٣٠٤ نانواهای مشهد قیمت نان را از منی ٢٤شاهی به منی ٣٠شاهی افزایش دادند. در نتیجه جانمحمدخان هم هشت نفر از نانواها را بهسختی کتک زد. (به نقل از کتاب «تاریخ معاصر مشهد»)
……………………………………
میرپنج، نسل پنجم «کریم خان» بود
مرحوم محمدعلی زند معروف به «میرپنج»١، نسل پنجم از فرزندان کریمخان زند بوده است. اطلاعات پراکندهای از اقدامات ایشان وجود دارد. البته تصویری هم از مرحوم میرپنج دردسترس است که مربوط میشود به زمان کودکی کاشفالملک. در کتاب «دلاور زند» هم در فهرست فرزندان کریمخان، تا مرحوم میرپنج نامبرده شده است.
میرپنج، رتبه ابداعشده در دوره ناصرالدینشاه بود که بعدها معادل سرتیپ اول بهکار رفت. پنجهزار سرباز تحت فرمان میرپنج قرار داشتند.
در منابع متعددی نیز به دوره فعالیت وی در سمت نقشهبردار اشاره کردهاند که از آنجمله در کتاب «مرزهای ایران در دوره معاصر» آمده است: «… حکمیت ژنرال ماکلین نخستین بار پس از انعقاد قرارداد هرات در منطقه هشتادان پس از گذشت ٣٤سال از انعقاد قرارداد هرات مشکلاتی پیش آورد و به تعیین کمیسیون و حکمیت دولت انگلیس کشیده شد و ژنرال ماکلین، کنسول انگلیس در مشهد برای این امر انتخاب شد. از طرف ایران نیز میرزامحمدعلیخان ناظمالملک، کارگزار خراسان و پسرش میرزا جهانگیرخان همچنین میرزا محمدعلیخان سرتیپ مهندس و پسرش میرزا عبدالرحیمخان کاشفالملک و نیز حاجمهدی قلیخان میرزا سهامالملک و از طرف امارات افغانستان ژنرال غوثالدینخان به اتفاق چند تن از بزرگان و قاضیان هرات انتخاب شدند…». (به نقل از مرزهای ایران در دوره معاصر نوشته ناصر تکمیل همایون-١٣٨٠)
نویسنده کتاب تاریخچه شهرداری مشهد نیز درباره دوره مدیریت عبدالرحیم کاشفالملک در بلدیه مشهد مینویسد: به استناد روزنامه چمن، رئیس بلدیه مشهد در سال١٢٩٤ خورشیدی، فردی بهنام کاشفالملک بوده است. (هیئت مشاوره بلدی، ١٢٩٤: ص ١) وی پیش از سمت شهرداری مشهد، رئیس نظمیه و امنیه قوچان بوده و در تاریخ ٨ ربیعالثانی١٣٢٨ قمری مدرسه مبارکه رحیمیه ارض اقدس را در این شهر تاسیس کرده است. بعد از آن تاریخ است که به مشهد آمده و ریاست بلدیه را برعهده گرفته است.
کاشفالملک، طاهرآباد چناران را در ملکیت خود داشته که سالانه محصول گندم آن را برایش به مشهد حمل میکردند؛ اما وقتی میبیند محصول گندم، کرایه گاریها را تامین نمیکند، ملک مذکور را به هزارودویست تومان فروخته و در مشهد، در یکی از خیابانهای فرعی شاهرخ خانهای میسازد. خیابان مذکور بعدها بهنام او، خیابان کاشفالملک نامگذاری میشود.(جابانی، ١٣٧٥، ج٣: ص ١٧٢ – ١٧٤)
………………………
منابع :
- تاریخچه شهرداری مشهد
- شهر آرا – مسعود نبی دوست
- تاریخ معاصر مشهد
- نیستانه
پاسخ دهید