غلامرضا آذری خاکستر
تاریخ شفاهی ایران
قرار گرفتن در فضای گذشته و ترسیم حالات و روحیات مردم هر چند سخت است ولی با بررسی همه جانبه یک موضوع تاریخی می توان هر آنچه اتفاق افتاده را ترسیم کرد. ولی منابع مربوط به یک واقعه در شکل گیری و نوع اطلاعات مصاحبه شونده دخیل می باشند، چنانچه مصاحبه کننده در جهت بالا بردن سطح اطلاعات خود به منابع خاصی تکیه کند نمی تواند مصاحبه جامعی در ارتباط با موضوع مورد نظرش انجام دهد. پس بررسی همه جانبه موضوع اعم از منابع نوشتاری اسناد و مدارک آرشیو و اطلاعات روزنامه ها می تواند کمک نماید تا مصاحبه کننده خود را در صحنه یک واقعه مجسم کند و اطلاعات کاملی را از فرد مصاحبه شونده اخذ کند. همراه شدن با مصاحبه شونده و داشتن اطلاعات جامع کمک می کند تا مصاحبه ای فعال انجام شود و راوی احساس کند برای کسی خاطراتش را بیان می کند که با موضوع غریب نیست واین اطلاعات با ارزش و مهم تلقی می شوند. در طرح تاریخ شفاهی شهریور۱۳۲۰ مشهد افرادی که برای مصاحبه انتخاب شده بودند از طیف های مختلف بودند، نکته مشترک همه مصاحبه شوندگان در بازگویی مسائل اجتماعی و مشکلاتی که فرا روی مردم قرار داشت خلاصه می شود. مسائل اجتماعی اعم از دردهای مشترک یا مشکلات عمومی در ذهن عموم مردم ماندگارتر می باشند. و اکثر شاهدان یا بازماندگان آن حادثه خاطرات یا حرف هایی برای بازگویی دارند.
کمبود نان
اولین موضوعی که مصاحبه شوندگان در مصاحبه های تاریخ شفاهی شهریور۱۳۲۰ مشهد به آن تاکید داشتند “کمبود نان” و “گرانی کالا و ارزاق عمومی” در مشهد هم زمان با جنگ جهانی دوم می باشد. توصیف صف های طویل نان و هرج و مرج مقابل نانوایی ها از جمله پردازش های فکری عموم مصاحبه شوندگان بود. چه اتفاقی موجب می شود تا نان کمیاب شود و یا اصطلاح “نان جو خوردن” در برخی از نواحی خراسان متداول شود؟ هر چند پیشینه این مسئله مربوط به قبل از شهریور ۲۰ است. کمبود نان و گرانی در مشهدحتی قبل از شهریور۱۳۲۰وجود داشته است، زیرا بر اساس اسناد و مدارک به جا مانده، در تاریخ ۱۸دی ماه ۱۳۱۶عده ای از تحصیلداران شرکت برق مشهد در نامه ای به ریاست اداره مزبور تقاضایی بدین شرح دارند.
” ریاست محترم شرکت سهامی برق مشهد
محترما معروض میدارند امضاء کنندگان پیمان ذیل تحصیلداران شرکت سهامی برق نظر به اینکه با این وضعیت “گرانی ارزاق” و کمی حقوق به هیچ وجه نمی توانیم خودمان را اداره نمائیم. فوق العاده دست تنگ و در مزیقه هستیم. اینک تصدیق خواهند فرمود اکتفاء نمودن حقوق با مخارجات امروزه زیاد باعث منصرف شدن درخواست اینجانبان است. مستدعی است بذل توجهی فرموده به عرایض اینجانب ها رسیدگی و حقوقات فعلی ماها را مطابق با مخارج امروزه فرموده در صورتی که مقتضی می دانید مقرر فرمایند حقوق های اینجانبان اضافه نموده تا اینکه با آسودگی مشغول انجام وظایف خدمت بوده باشیم. با تقدیم احترامات فائقه”
بعد از شهریور۱۳۲۰ با استقرار ارتش سرخ در مشهد گرانی و کمبود کالاهای اساسی تشدید می شود، زیرا بخش اعظمی از خواروبار توسط این ناخوانده مهمان خریداری و به مصارف و احتیاجات روزانه سربازان روسی در می آمد. ترس ناشی از گسترش جنگ موجب می شود تا تجار و بازرگانان کالاهای اساسی را انبار نموده و نیاز مردم بیشتر احساس شود.
شرایط سخت اقتصادی بعد از شهریور۱۳۲۰موجب می شود تا در برخی از موارد آرد گندم بین کارگران توزیع شود به طوری که در شرکت نخریسی و نساجی خسروی خراسان این موضوع عملی می گردد. در واقع طی سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۲ بیشترین مکاتبات ادارای در ارتباط با گرانی و شرایط سخت اقتصادی در بین جامعه کارگری و کارکنان شهر مشهد وجود داشته است. بازتاب این موضوع در مکاتبات اداری چنین تشریح شده است.” در نتیجه گرانی روزافزون و پیش آمد زمستان اینجانبان سیمبانان دایره توزیع برق در عسرت گرفتار و بواسطه هزینه تحمل ناپذیر زندگانی وضعیت خانوادگی ما نامرتب و بطور نامتبوع اداره و باعث پریشانی اینجانبان گردیده است. با توجه به مراتب بالا مستدعی است کمک هزینه ای مرحمت فرموده که تا اندازه از عسرت زندگانی خلاص یابیم۲۷/۸/۱۳۲۱″
قیمت کالاها بعد از شهریور ۱۳۲۰ از رشد نسبتا بالایی برخوردار است زیرا قیمت سه کیلو نان از دو ریال به سیزده ریال وسه کیلو قند از۱۲ریال به ۱۵۰ ریال رسیده است. این گرانی ها یکی از اثرات جنگ جهانی دوم در شهر مشهد می باشد.
در همان ایامی که کمبود نان و گرانی صدای مردم را درآورده بود، دولت تصمیم به برقراری کوپن و جیره بندی برخی از اقلام اساسی می کند. این موضوع دراسناد اداری و مطبوعات آن زمان انعکاس داشته است. دولت در جهت آسایش و رفاه مردم طرح جیره بندی و برقراری کوپن برای اولین بار در مشهد عملی می کند. براساس يک آگهي از اداره دارائي مشهد، چنين به نظر ميرسد، توزيع کوپن در مشهد با دشواريهايي همراه بوده است:
” وزارت دارايي، شماره ۵۱۳۸۶، ۱۰ دي ۱۳۲۰- قسمت مالي، بهطوريکه اطلاع حاصل شده، همه روزه اغلب از کارمندان اداري، بهجاي اينکه در ساعات کار انجام وظيفه نمايند، يک عده شناسنامه از داخل و خارج شهر به نام بستگان و اقوام خود گردآوري نموده و براي دريافت کوپن قند و شکر به مأمورين صدور برگ جيره و پخش کوپن مراجعه و با اصرار زياد و تضيیع اوقات کارکنان نامبرده، تقاضاي صدور برگ جيره و دريافت کوپن مينمايند. چون عمل نامبرده علاوه بر اينکه مورد سوءظن و برخلاف مقررات و دستورات پخش کوپن قند و شکر است، وقت کارمندان بالا صرف دريافت کوپن قند و شکر خواهد شد و کار اداري آنها به عهده تعويق ميماند، بنابراين به کليۀ کارمندان خود ابلاغ و اکيداً غدغن نماييد که از تاريخ صدور اين بخشنامه، بههيچوجه اشخاص اداري حق مراجعه به مأمورين صدور برگ جيره و پخش کوپن را نخواهند داشت و هرگاه براي خانوادۀ خود احتياج پيدا کنند، بهوسيلۀ ياداشت از رئيس دايرۀ مربوطه تقاضاي مراجعه و دريافت کوپن بنمايند. در اين مورد هم دستور مقتضي به مأمورين صدور برگ جيرهبندي داده شده، هرگاه از اين تاريخ به بعد اشخاص مزبور وقت اداري خود را بيجهت تلف نموده و بهعمل نامبرده ادامه دهند، گزارش دهيد تا اضافه بر اينکه روز ادامه به اين عمل را به نام غيبت دو برابر حقوق مقرره جريمه، درصورتيکه عمل آنها مورد سوء ظن قرار گيرد مورد تعقيب اداري واقع خواهند گرديد. رئيس دارايي مشهد. کوثر
روزنامه راستی در۲۸فروردین ماه سال ۱۳۲۲ مقاله جیره بندی به قلم ع.م. پیاده را اختصاص به کوپن و اثرات آن در جامعه داده است در بخشی از این مقاله آمده است:
“مقصود از جیره بندی کردن یک جنس یا اجناس معین این است که چون دولت حس می کند که میزان و موجودی آن جنس در کشور کم و احتیاج مردم به آن زیاد و ضروری است در صدد بر می آید که جیره بندی کند تا همه مردم بتوانند به میزان معینی در ازاء پرداخت قیمت مثبته ای ارزان از آن جنس یا اجناس استفاده کنند و این کار بوسیله دادن کوپن انجام می گیرد که در آن سهم هر فردی معین شده است و مقدار تمام سهام مساوی و استثنایی وجود ندارد….در مشهد و شاید تمام استان نهم قند و شکر و قماش جیره بندی و در انحصار دولت است و به موجب کوپنهایی که توزیع شده هر کس می تواند مقدار معینی از این اجناس در ازاء پرداخت ارزش ثابتی از شعبات اداره خواروبار دریافت دارد….”
با انتشار خبر ورود و تجاوز ارتش سرخ به مرزهای خراسان رعب وحشت در شهرها و مراکز نظامی به وجود می آید. از جمله علل ترس مردم مشهد از حضور روس ها به خاطر سابقه توپ بندی(بمباران) حرم مطهر در دهم ربیع الآخرسال ۱۳۳۰قمری است که در تواریخ محلی با عنوان “عاشورای ثالث” ذکر شده وحتی در دوره ناصری مردم مشهد از حضور کشورهای انگلیس و روسیه در مشهد ناراضی هستند. و پس از آن مردم شهر مذهبی مشهد به روس ها به عنوان یک متجاوز و دشمن نگاه می کنند.
نیروهای نظامی ارتش سرخ در شهریور۱۳۲۰ از مرزهای باجگیران، درگز و سرخس وارد خراسان شدند. خبر ورود روسها در مشهد منتشر می شود. طبق نظر شاهدان عینی مردم دسته دسته به سوی مناطق و روستاهای خارج شهر حرکت می کنند. عده ای هم در زیرزمین منازلشان در انتظار ورود روس ها می باشند. قبل از ورود آنها به شهر اعلامیه هایی در آسمان شهر منتشر می شود مبنی بر اینکه ” ما با مردم کاری نداریم” برخی از مصاحبه شوندگان طرح تاریخ شفاهی شهریور۲۰ یادآور شدند که:
“صدای مارش و رژه سربازان روسی که از دروازه پائین خیابان وارد مشهد می شدند دیدنی بود”
اخبار ضد و نقیض از ورود روس ها در مشهد منتشر می شود. خبرهایی مبنی بر شکست نظامیان و فرار فرماندهان نظامی، درگیری های پراکنده و دستگیری افسران خراسان و انتقال آنها به عشق آباد به عنوان برترین خبرهای منتشر شده در شهریور ماه می باشند. طی مصاحبه با یکی از نظامیان بازداشت شده وی برخورد روس ها با افسران را به دور از هر گونه آزار و اذیت بیان کرد.
باور کردن این موضوع که روس ها با مردم کاری نداشتند کمی سخت و عجیب به نظر می رسد. در طول انجام پروژه تاریخ شفاهی شهریور۱۳۲۰ زمانی که مصاحبه شوندگان از نحوه ارتباط تجاری مردم مشهد با روس ها صحبت می کردند.
چند سئوال اساسی در ذهنم وجود داشت. از جمله اینکه، روس ها در مشهد چه جنایاتی کردند؟ آیا مردم از حضور آنها نگران و وحشت داشتند؟ آنها با مردم چه برخوردی کردند؟
پاسخ دادن به این پرسش ها دلیلی بر حمایت از کشوری متجاوز یا میهمانی ناخوانده نیست، بلکه تحلیل هایی است که پس از بررسی روایت های شفاهی و مطالعه اسناد به وجود آمده است. در واقع یک پژوهشگر با بررسی اسناد و مدارک اعم از مکتوب و شفاهی به دیدگاهی میرسد که باید آن را بدون تعصب ارائه نماید. اغلب مصاحبه شوندگان در برابر موضوع مزاحمت سربازان روس برای شهروندان مشهدی چیزی به خاطر نمی آوردند و برخی هم با بیان می کردند، فرماندهان نظامی روسی با سربازانی که خلاف قواعد اجتماعی عرف مشهد رفتار می کردند برخورد شدید می کردند. به نظر می رسد حضور روس ها در مشهد بیشتر از آنکه یک تجاوز سیاسی به کشور محسوب شود ابعاد فرهنگی – اجتماعی آن بیشتر نمایان گر است. البته بر اساس تعریف قوانین حضور روسها در مشهد تجاوز و اشغال محسوب می شود. ولی روس ها بواسطه فعالیت های فرهنگی از جمله انتشار روزنامه، نمایش فیلم، برگزاری کلاس های زبان ، فعالیت حزبی، ایجاد چاه عمیق برای تامین آب، افتتاح بیمارستان، فعالیت های تجاری و اقتصادی و… تا حدودی مسئله تجاوز کمرنگ جلوه می دهند . و ترس ناشی از جنگ در بین مردم مشهد در شهریور ماه خلاصه می شود و بعد از آن مردم به امور روزمره می پردازند و ادارات بازگشایی می شوند. نکته اساسی که در مصاحبه با شاهدان وقایع شهریور وجود داشت، بعد از شهریور ۱۳۲۰ نفرت مردم از حضور این کشور متجاوز چندان محسوس نیست زیرا آنها بدون هیاهو در صدد انتشار افکار کمونیستی بودند شعارها و وعده هایی که سرابی رنگین برای طرفداران حزب توده بود.
آنچه موجب شد تا به مقوله حضور روس ها در مشهد بعنوان یک ناخوانده مهمان تعبیر شود بررسی اقدامات و مکاتباتی است که به آنها پرداخته می شود. با حضور روس ها در مشهد آنها در مراکز نظامی مستقر می شوند. از جمله مسائلی که مورد توجه قرار می گیرد مکاتبه پیرامون خرید برق جهت روشنایی ساخلوهای نظامی می باشد. آیا روس ها بدون عقد قرار داد نمی توانستند از برق شهر مشهد استفاده کنند.؟
شرکت سهامی برق خراسان به منظور تهیه برق مشهد و سرو سامان دادن به قیمت برق و تامین روشنایی مشترکین در سال۱۳۱۶تاسیس میشود. این شرکت پس از تجمیع تمامی کارخانجات خصوصی برق به شرکت سهامی برق خراسان تبدیل میشود. در تاريخ بیست و یکم بهمن ماه ۱۳۱۷بين هارطونيان رئيس شركت سهامي برق خراسان و آقاي كوزه كناني و درودي شركت خشكبار خراسان قرار دادي منعقد میشود تا ۵۰۰تن كشمش به هامبورگ صادر واز اين طريق مقداري ارز تهيه شده تا دستگاههای برق از آلمان خريداري شود.
مقارن حضور روسها در مشهد علاوه بر یگانهای نظامی سایر ادارات وابسته به آن هم تقاضای برق نموده اند. بر این اساس درخواست برق روزانه برای استفاده از رادیو و کسب اخبار جنگ همچنین کورتایف رئیس نمایندگی بازرگانی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در ایران شعبه مشهد از منصور استاندار خراسان درخواست نموده است تابرق برای کارگاه خیاطی روسها واقع در خیابان استانداری خانه کوزه کنانی داده شود. علاوه بر موارد ذکر شده، بیمارستان شوروی واقع در خیابان نادری برای استفاده از رادیولوژی در ۱۸مهرماه۱۳۲۵ در خواست افزایش ولتاژ برق نموده است.
در سال ۱۳۲۱ به خاطر افزایش برق مصرفی توسط ارتش شوروی و عدم جوابگویی کارخانه برق
شرکت سهامی برق از آستان قدس رضوی در خواست می نماید تا کارخانه سنگبری از ساعت۴ عصر از نیروی برق استفاده ننماید.
از مهرماه ۱۳۲۰ قرار دادی بین شرکت نخریسی و نساجی برق خراسان با ارتش شوروی در مشهد منعقد می شود که بر اساس این پیمان برق مصرفی پادگانهای روسی در مشهد تامین کند طبق این قرار داد هزینه هر کیلو وات برق سه ریال تعین شده است.
یکی از موضوعاتی که موجب اختلاف شرکت برق در زمینه فروش برق با روس ها می باشد مسئله مالیات برق می باشد. با دقت در متن قرار داد منعقد شده به تاریخ ۸ماه اکتبر۱۹۴۱برابر ۱۶/۷/۱۳۲۰موضوع مالیات ذکر نشده است ولی اسناد و مدارک نشان می دهد این موضوع موجب مشکلاتی شده است.
نامه نگاری های شرکت برق به اداره دارایی ،استانداری و وزارت کشور جهت اخذ مالیات از ارتش شوروی نشان می دهد در بدهی مالیات ارتش شوروی به شرکت برق درخردادماه۱۳۲۲ مقدار۶۶۵۶کیلو وات برق مصرف نموده و مالیات آن۲۵/۹۹۴ریال بوده است و تا پایان خرداد ۱۳۲۲ در مجموع ۰۵/۱۹۰۱۲۰ریال بدهی مالیاتی ارتش شوروی به شرکت برق مشهد اعلام شده است.
هرچند روس ها طبق قرار داد از نیروی برق شهری استفاده می کردند و بهای آن را هم پرداخت می کردند. ولی از جمله موضوعاتی که موجب نامه نگارهای عدیده و مناقشه شده است، پرداخت مالیات برق می باشد. شرکت سهامی برق مشهد مدعی است در طول چهار سالی که نظامیان روس در مشهد اسکان دارند فقط بهای برق پرداخته اند و از دادن مالیات به بهانه های مختلف خوداری کرده اند. بررسی مکاتبات موجود نشان می دهد علاوه بر اینکه مشترکان بهای برق مصرفی را پرداخت می کردند. ملزم به پرداخت مالیات هم بودند. بر اساس قرار داد بین شرکت برق و نماینده روس ها در مشهد این موضوع در قرار داد فی مابین مشخص نشده است. بنابراین روس ها در پرداخت مالیات برق بهانه گیری می کنند. چنین به نظر می رسد مکاتبات شرکت برق با مقامات روسی بدون نتیجه مانده و در طی چهار سال حضور ارتش سرخ در مشهد آنها مبلغ۳۷۰۲۰۴ ریال بعنوان مالیات پرداخت نکرده اند. و این موضوع جزو بدهی ها منظور شده است.
توقف فعالیت های عمرانی از جمله اثرات جنگ جهانی دوم محسوب می شود زیرا در طی حضور ارتش روسیه در شهر مشهد برخی از پروژه های عمرانی متوقف شده اند. در واقع شرایط پیچیده اقتصادی و تورم ناشی از جنگ جهانی دوم دامنگیر خراسان می شود و شهر مشهد هم از این قضیه ضررهای جبران ناپذیری را اخذ نموده است. ساختمان هنرستان صنعتی از جمله پروژه هایی است که به خاطر حضور روس ها در مشهد متوقف می شود. هنرستان مشهد در سال ۱۳۱۵ به طور رسمی تاسیس می شود. ساختمان این موسسه علمی کهاز قبل از سال ۱۳۲۰ شروع شده بود با ورود روس ها به مشهد تعطیل می شود. هنرستان مشهد هم در شعلههای سوزان آن زیانهای متعددی دید. آقای هنل به مشهد بازنگشت و اغلب هنرآموزان و دبیران که به تهران رفته بودند از بازگشت به مشهد خوداری کردند. درنتیجه، پس از آن همه فعالیت، هنرستان دچار رکود بیسابقهای شد؛ تمام فعالیتها متوقف گردید و حتی کلاسهای پنجم و ششم، تا نیمه آذرماه نتوانستند شروع بهکار نمایند.
در اول دیماه ۱۳۲۰، آقای علی محمودی که خود از نقاشان زبردست و شاگرد و داماد مرحوم استاد کمالالملک بود، به ریاست هنرستان منصوب شد و به مشهد آمد. وی توانست به وضع از هم گسیختۀ هنرستان تا حدی سر و سامان دهد، ولی به علل مختلفی، دیگر مردم از هنرستان استقبال نمیکردند، بهطوریکه تعداد هنرجویان بهجای افزایش کاهش مییافت.
چون محل سابق برای هنرستان کافی نبود، در مهر سال ۱۳۲۱ش هنرستان به محل جدید «باغ مرحوم حاجی ناظر»، واقع در خیابان فردوسی منتقل شد. همزمان با این انتقال، مکاتبات برای تکمیل طبقۀ اول ساختمان هنرستان که بعد از وقایع شهریور ۱۳۲۰ متوقف شده بود، شروع گردید و بالاخره موافقت شد که طبقۀ اول و ساختمان کارگاهها تکمیل شود. بالاخره در ۲۰ خرداد ۱۳۲۳، هنرستان به محل اول خود منتقل شد. برای تجهیز هنرستان، ماشینآلات درودگری فریمان که در زمان رضاشاه در آنجا نصب گردیده بود، به مشهد منتقل گردید؛ اما کارگاه فلزکاری بهجز یک ماشین تراش که در سال ۱۳۱۷ش به مشهد فرستاده شده بود، فاقد وسایل ماشینی بود….(سالنامۀ دبیرستان حرفه و هنرستان صنعتی مشهد. ص ۲۱)
ساختمان شهرداری مشهد از دیگر بناهایی است که به واسطه حضور ارتش شوروی در مشهد ساختمان آن نیمه تمام رها می شود و سال ها بعد آنجا تکمیل می شود.
در حوزه بهداشت و مسائل آموزشی هم شاهد وقفه ای نسبتا کوتاه در شهر مشهد هستیم. آموزشگاه عالی بهداشت مشهد به منظور تامین نیروی پزشک در سال ۱۳۱۹ تاسیس شده بود با ورود روس ها به حالت تعطیل در می آید. بعد از شهریور ۱۳۲۰به علت حضور روسها در مشهد آموزشگاه عالی بهداشت مدت کوتاهی تعطیل میشود. در این سال کمبود بودجه از مشکلات آموزشگاه بود. دانشآموزان ومعلمان اعتصاب میکنند سپس دکتر سامیراد به تهران میرود و پس از مذاکره بودجه آموزشگاه تأمین میشود و اولین سالن تشریح ساخته میشود. دانشجویان جهت کارهای عملی دربخشهای مختلف بیمارستان شاهرضا تقسیم میشدند.
علاوه بر مواردی که اشاره شد راه آهن مشهد هم که از سال ۱۳۱۶ شروع شده بود به خاطر جنگ و اوضاع نامساعد اقتصادی به کندی پیشرفت داشت به طوری که نوزده سال پس از آن شاهد اتمام این پروژه عمرانی هستیم. در تاریخ ۲۴ اسفند ۱۳۱۶، وزیر راه، مجید آهی، طی تشریفاتی اولین کلنگ ساختمان خط گرمسار – مشهد را در ایستگاه گرمسار به زمین زد. این خط به طول ۴۲۹ کیلومتر در تاریخ ۲ شهریور ۱۳۲۰ به شاهرود رسید و در دوم خرداد ۱۳۲۱ از آن بهرهبرداری گردید و قرار بود تا پایان سال ۱۳۲۱ به مشهد برسد که با پیش آمدن وقایع شهریور ۱۳۲۰ این عملیات ساختمانی مثل بیشتر کارهای عمرانی متوقف ماند. درنهایت، ریلگذاری این خط در سوم اسفند ماه ۱۳۳۳ شروع شد و در ۲۰ دیماه ۱۳۳۵ به ایستگاه مشهد رسید….
حادثه شهریور ۱۳۲۰ و عدم مقاومت نیروهای نظامی در برابر ارتش روسیه، از جمله مداخلی بود که در گفتگو با برخی از مصاحبهشوندگان مطرح شده است. برخی از افراد عدم مقاومت و فرار فرماندهان را از نکات جالب شهریور ۱۳۲۰ مطرح کردند. هرچند مقاومت نیروهای نظامی در برخی از نقاط گزارش شده است، ولی در مجموع دستور «ترک مقاومت» مهمترین علتی است که ارتش سرخ به راحتی وارد مشهد میشود. روایت رشید پسندیده رهورد(۴) از درجه داران هنگ سوار بجنورد حکایت از دستوری است که از تهران به نیروهای نظامی داده شده است. وی متولد ۱۳۰۰ مشهد است و در سال ۱۳۱۸ به استخدام ارتش در آمده و هم زمان با تجاوز روسها به خراسان در بجنورد خدمت میکرده است. وی در خاطراتش دلایل ترک مقاومت چنین بیان میکند:
«شهریور ۱۳۲۰ که روسها حمله کردند، به محض اطلاع از تجاوز آنها به مرزها برای مقابله با آنها آماده شده و به سوی مرزها رفتیم. ولی به خاطر اینکه سیمهای تلفن را قطع کرده بودند هیچ وسیله ارتباطی با تهران یا مشهد نداشتیم. به هر شکلی با تهران ارتباط برقرار شد، گفتند: «عقب نشینی کنید.» ما هم بدون درگیری به پادگان بجنورد برگشتیم. شهر خلوت و مغازهها را بسته بودند، مردم به محض دیدن ما به سرکارهایشان برگشتند. هر از گاهی هواپیمای روسی بر فراز بجنورد مانور میداد و با پخش آگهیهایی به مردم اطمینان میدادند که با آنها کاری ندارند و در واقع به خاطر حضور آلمانیها به ایران وارد شدهاند.
این درجهدار نظامی در ادامه خاطراتش به نحوه حضور روسها و گرفتن هنگ نظامی پرداخته است.
«بعد از یک هفته روسها وارد بجنورد شدند و در نخستین اقدام نگهبانی هنگ را برداشتند و از خودشان نیروهای محافظ گذاشتند. وقتی برای مرخصی بیرون میرفتیم برگههای مرخصی به ما میدادند که یک طرف آن روسی و سمت دیگر به زبان فارسی نوشته شده بود. یک روز شیپورنظامی نواخته شد. همه درجه دارها و افسران در مرکز پادگان جمع شدیم. ما را به سمت باشگاه افسران هدایت کردند. در داخل باشگاه ما را بازرسی کرده هر چه وسایل نظامی مثل سرنیزه، چاقو و… داشتیم از ما گرفتند و چنین وانمود کردند که شما را به مرکز فرماندهی در مشهد منتقل میکنیم. افسرها را سوار سه اتوبوس کردند و بقیه افراد اعم از درجهدار و سرجوخه که پنجاه نفری میشدیم سوار بر ماشینهایی روباز کردند که توسط چند نفر از سربازان روس از ما محافظت میشد. شب به قوچان رسیدیم و قرار شد آنجا بمانیم. با طلوع آفتاب مجدد سوار بر ماشینها شدیم ولی در کمال ناباوری ماشینها به سمت مرز باجگیران حرکت کردند. با عبور از مرز وارد کشور ترکمنستان شدیم. آن روز شب به شهر عشقآباد رسیدیم. آنجا دو تا زندان داشت یکی مربوط به افراد خطرناک، که در داخل شهر بود، و دیگری برای زندانیان عادی بود که در مسافتی نزدیک به شهر قرار داشت. وقتی وارد شدیم جایی مثل مرکز فرماندهی و ستادشان بود. زیرا عکس بزرگی از لنین و استالین نصب کرده بودند. یکی یکی ما را از ماشینها پیاده کردند و اسامی و درجههای نظامی ما را در لیستهایی جداگانه نوشتند. یک سوله بزرگ بود؛ احتمالا در سابق کارگاه نجاری بود. چون هوا تاریک بود، داخل سوله دیده نمیشد. وقتی وارد شدیم از روی افرادی که زودتر از ما رسیده بودند، عبور میکردیم. این گروه، نظامیانی بودند که از مشهد و نواحی مرزی دستگیر و به این زندان منتقل شده بودند.»
آقای پسندیده خاطرات حضور در زندانهای عشقآباد را چنین بیان کرده است:
«تقریبا حدود ۳۰۰ نفر بودیم که یک سوم آن درجهدار و بقیه افسر بودند. تقریباً بیست روز همه با هم در یک زندان بودیم. بعد افسران را از ما جدا کردند و به قسمتی دیگر منتقل کردند. ولی سرجوخهها و درجههای پاینتر را جدا کرده و به ایران بازگرداندند.
ما سه ماه و بیست روز در زندان عشقآباد به سر بردیم. پس از اینکه افسران را جدا کردند، غذای ما هم تغییر کرد و کم شد. نان کیفیت نداشت؛ تخم جارو، ارزن و اینها در آن وجود داشت. احساس میکردیم هر روز روزهایم. سوله نم داشت و رطوبت آن آزار دهنده بود. یک روز رئیس جمهور ترکمنستان برای بازدید آمد. یک مترجم هم همراهش بود. از ما پرسید آیا به شما تعدی و ظلم شده است؟ و از امکانات اینجا راضی هستید. همه گفتیم فضای سوله نم دارد اگر تختخواب در اختیارمان بگذارند و کیفیت غذا هم بهتر شود مشکلی نداریم. اغلب غذاهای آنجا سیب زمینی پخته بود. در طول مدتی که آنجا بودیم دو مرتبه ماهی دادند که هر ماهی سهم دو نفر بود. بعد از بازدیدی که انجام شد تا حدی وضعیت ما تغییر کرد. هفتهای دو مرتبه ما را حمام میبردند و هر روز صبح یک خانم دکتر میآمد افرادی که مریض بودند را معاینه و مداوا میکرد. بعد از مدتی هر روز یکی از افسران زن ترکمن روزنامهای میآورد و یک نفر به نام گروهبان رحمتی اخبار روزنامه را میخواند و برای ما به فارسی ترجمه میکرد. اغلب، خبرهای جنگ و پیشرویهای متفقین گزارش شده بود.
یک شب به ما گفتند: «خبری خوش برایتان داریم و مطمنیم امشب دیر میگذرد. قرار بود فردا به ایران باز گردیم. آن شب برای سرگرم شدن ما سینمای سیار آوردند و فیلمهای جنگی نمایش دادند. روز بعد مقداری سوغاتی خریدیم و مجدد به ایران برگشتیم. به مشهد آمدیم. بعد از چند روز از تهران دستور رسید که نظامیها خودشان را در تهران معرفی کنند. در قبال آن مدتی که در عشق آباد زندانی بودیم، به من ۱۰۰ تومان دادند.»
حضور روسها در مشهد موجب میشود تا مردم با آنها داد و ستد کنند. در بخشی از مصاحبه دکتر محمود مصدق خاطرهای بیان شده است که در آن به دادو ستدها پرداخته است: «اکثر مغازهدارها لغات روسی یاد گرفته بودند. در شهر، هر جا میرفتی، معمولاً سالداتهای(۵) روسی را میدیدی، یک روز برای خرید مقداری حبوبات بازار رفته بودم. پیرزنی ایستاد و رو به یه سرباز روس کرد و گفت: «سلام کلب سالدات! خوش آمدید، خودتان آمدید چیتهای ارزان تان کی میاد؟» چون چیتهای روسی که میآمد خیلی ارزان بود.»
هرچند روسیه و انگلستان به دنبال منافع خود در مشهد رقابتی پنهان را آغاز نموده بودند ولی روسها نفوذ بیشتری داشتند و درصدد بودند تا نواحی اشغال شده را به سوی نظام کمونیستی سوق دهند. حرکت نرم روسها در خاک خراسان علاوه بر اثرات سوء اقتصادی موجب گسترش هنجارها و مسائل حزبی و فرهنگی میشود. طی سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۴ شهر مذهبی مشهد شاهد گسترش مسائلی است که در جامعه سنتی مشهد چندان رونق نداشته است. برگزاری کنسرتها، شب نشینیهاو گاردن پارتیهای متعدد از جمله مواردی است که موجب جذب جوانان به کانونهای به اصطلاح فرهنگی روسیه در شهر مشهد است. فضاهای ایجاد شده درخیابان ارگ مشهد مناظر جدید برای هر رهگذری تداعی میکرد جایی که سینماها و کلوپها جاذبههای خاصی برای مشهدیهای دهه بیست ارمغان داشته است. این خیابان چهره جدیدی از شهری مدرن بود که اغلب موسسات فرهنگی اعم از سینما، تماشاخانه و بازارهای مجلل در آن واقع شده بود. حتی سبک معماری آن هم متفاوت با دیگر اماکن شهر مشهد بوده است.
کشور روسیه از شرایط سخت اقتصادی ایجاد شده در شهر مشهد به نحو مطلوبی بهره برداری میکند. زیرا مهاجرین عشقآبادی که از اوایل حکومت پهلوی در مشهد حضور داشتند و در مراکز صنعتی شاغل بودند از فرصت استفاده کرده و در جهت اهداف کمونیستی تبلیغات میکردند. شرایط ایجاد شده به گونهای است که جمعیت زیادی از ساکنان شهر مشهد جذب حزب توده میشوند. با مرور اسناد مدارک باقی مانده از شهریور ۱۳۲۰ چنین به نظر میرسد قشر تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر در این موضوع نقش پر رنگی ایفا نمودهاند. جمعی از روزنامه نگاران، پزشکان، وکلا و مهندسان مطرح با رویکرد به حزب توده موجب میشوند تا بخش اعظمی از جامعه کارگری متمایل به حزب توده شوند. عده ای از روزنامه نگاران مشهدی هم با انتشار روز نامه اخبار تازه روز که توسط شعبه مطبوعات سرکنسولگری شوروی در مشهد منتشر میشد با انتشار مطالبی به طور علنی از نظام کمونیستی تعریف و تمجید میکردند. به نظر میرسد کارکرد این گروه در جذب مردم به حزب توده بی تاثیر نبوده است. روسها به منظور سرپوش گذاشتن به منویات خائنانه خود و عوام فریبی حتی اقدام به ایجاد چاه نیمه آرتیزن برای آب مورد نیاز زائران میکنند.
در واقع این گونه فعالیتهادر نگاه عامه مردم خوب جلوه میکرد. برنامهریزی دقیق روسها در جهت گسترش نیات پلیدشان در حد چپاولهای اقتصادی باقی نمانده است. زیرا مرور مطبوعات آن زمان نشان میدهد، تبلیغات آنها چنان در فکر و ذهن برخی از مردم تاثیر داشته است با آن که اکثریت مردم از کمبود ارزاق عمومی رنج میبردند ولی شاهد کمکهای مردمی به مناطق جنگ زده روسیه هستیم. تعبیر «احساسات دوستانه ملت ایران نسبت به ملت شوروی» از جمله مطالبی است که در نشریات دهه بیست مشهد ثبت شده است.
«کمک به خانوادههای که در اتحاد شوروی از جنایات فاشیستهای آلمانی آسیب دیدهاند. کمیته کمک به خانوادههای آسیب دیده شوروی در مشهد تا کنون مبلغ دویست و پنجاه هزار ریال اعانه برای اتباع آسیب دیده شوروی جمع آوری و به سرکنسولگری شوروی مقیم مشهد تسلیم نموده».
انعکاس کمکهای اشخاص متنفذ به کشور شوروی در مطبوعات متعدد گزارش شده است در یکی از این آگهیها برخی از اشخاص مبالغ بیست هزار ریال یا پنج هزار ریال جهت کمک به اطفال شوروی به سرکنسولگری شوروی در مشهد کمک نمودهاند . قطعا این کمکها دور از دید مسئولین شوروی در شهر مشهد نبوده و در جهت منافع این اشخاص قدمهایی برداشته میشود. به طوری که برخی از آنها به عنوان نمایندگان دوره چهاردهم مجلس شورای ملی از نقاط مختلف خراسان رهسپار مجلس میشوند.
روسها در صدد هستند از راههای متفاوتی به اقتصاد کشورشان کمک کنند. از جمله ایجاد خط هوایی تهران به مشهد توسط شرکت Intorist اقدام میکنند. با نگاهی به حقوق ماهانه کارکنان بخشهای دولتی و خصوصی چنین به نظر میرسد سفر با هواپیما چندان صرفه اقتصادی نداشته است. اگر حقوق ماهانه یک نفر را در سال ۱۳۲۲ چهل یا پنجاه تومان در نظر بگیریم. هزینه سفر هوایی مشهد به تهران برای هرنفر بالای هفت سال ۱۷۳ تومان ذکر شده است.
انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی شعبه خراسان در تاریخ دهم مرداد ۱۳۲۳ در دبیرستان شاهرضا مشهد با حضور شخصیتهایی چون استاندار خراسان، سرکنسول شوروی و سایر مدیران شهری بازگشایی شد . مرور فعالیتهای آنها نشان میدهد مهمترین برنامههای انجمن برگزاری کلاسهای آموزش زبان روسی، مسابقات ورزشی و کنسرت و نمایش فیلم بوده است.
در تاریخ دهم شهریور ۱۳۲۳ مسابقه فوتبال بین تیم مشهد و پادگان شوروی برگزار میشود که عواید آن صرف توسعه ورزش و جهانگردی میشود.
حضور روسها در شهر مشهد فضای آزاد و متفاوت ارمغان میآورد. هر چند با حضور ارتش سرخ نیروی نظای مشهد منحل میشود و روسها در صدد هستند تا با ایجاد ایستگاهها و پاسگاهها نظم و امنیت به وجود آورند. ولی در گزارشهایی پراکنده مواردی مبنی بر سرقت در شهر مشهد وجود دارد؛ و در نواحی مختلف خراسان شاهد قیامهای هستیم. در بهمن ماه ۱۳۲۰ صولت السلطنه هزاره علیه حکومت مرکزی شورش میکند و مناطق مختلف جنوب خراسان در دست میگیرد و به حمایت از وی در شمال خراسان نامنیهاگزارش شده است.
بخشی از اطلاعات ثبت شده راجع به طرح تاریخ شفاهی شهریور ۱۳۲۰ مشهد به موضوع امنیت میپردازد. مرحوم عباسقلی جلایر متولد ۱۳۰۲مشهد از آخرین بازماندگان حکام محلی کلات بود. در سال ۱۳۸۴ مصاحبه مفصلی با ایشان انجام شد که بخشی از این مصاحبه به قیام صولتالسلطنه هزارهای اختصاص دارد. وی از جمله افرادی است که به عنوان سواره در رکاب صولت حضور داشته است. در بخشی از این مصاحبه آمده است .
«پدر صولت در زمان ناصرالدین شاه به خاطر درایت و شجاعتی که داشت لقب شجاعالملک مفتخر گردید و حکومت جام و باخرز و تایباد داشت. مرحوم شجاعالملک با خانواده جلایر که از حکام محلی کلات از دوره افشاریه تا اوخر قاجار بودند وصلت میکند. اولین زن صولت۶السلطنه به نام تاج خانم خواهر عباسقلی جلایر بوده است بنابراین ارتباط نزدیکی بین آنها وجود داشته است.
رضاشاه در اوایل سلطنت رؤسای عشایر را از محل خودشان به جاهای دیگر کوچ داده و صولت را هم به شیراز میفرستد و در فیروزآباد ساکن میشود. با سقوط رضاشاه بعد از شهریور ۱۳۲۰ صولت به مشهد مراجعت میکند. وی تحت تاثیر عوامل خارجی دست به قیام میزند. هر چه عموهایم او را نصیحت میکنند که دولت املاکت را پس میدهد ولی کارساز نمیشود. وی به اتفاق سوارانش که اغلب از زارهها بودند سرخس، فریمان و تایباد را تصرف میکند و مشغول رتق و فتق امور میشوند. چون روسها در مشهد بودند و ارتش هم وجود نداشت بنابراین طی قراردادی که بین ایران و روس منعقد میشود روسها اجازه میدهند که ارتش در مشهد مجدد تشکیل شود.
سواران صولت در سنگ بست مستقر میشوند و زمانی که قشون ایران از تهران به سنگ بست مشهد میرسند درگیری به وجود میآید که صولت شکست میخورد و به همراه حدود دویست نفر از سوارهها به کلات نادر رهسپار میشود. دژ طبیعی کلات و وجود اقوام وی در آنجا از جمله دلایل حضور صولت در کلات است. نیروهای نظامی در تعقیب وی به درگز و سپس کلات میرسند حاج محمد خان و صارم درگزی میانجیگری کرده و به صولت پیغام میدهند که اگرتسلیم شود دولت تامین میدهد. بنابراین صولت السلطنه تسلیم شده و خودش را به قشون معرفی میکند.»
چنین به نظر میرسد قیام صولت در جهت دستیابی به منافع شخصی بوده است و در بعد سیاسی چندان مطرح نیست. زیرا صولت در برای گرفتن املاکش اقدام کرده بود و پس از اینکه حکومت مرکزی پاسخ مناسبی به خواسته وی نداده است بنا به سرپیچی و قیام میگذارد. در واقع فضای ایجاد شده پس از شهریور ۱۳۲۰ به مخالفان رضاشاه فرصت داد تا اعتراضشان را به اشکال مختلفی نشان دهند. به اعتقاد عباسخان جلایر تحریک خارجیهادر این موضوع بیتاثیر نبوده است. بیتفاوتی روسها نسبت به این موضوع قابل تامل است. زیرا در دوره قاجار سرداران یا افرادی که علیه حکومت مرکزی در خراسان قیام میکردند هرگاه تحت فشار بودند و یا شکست میخوردند به روسیه فرار میکردند.
سرانجام در درگیری بین صولت با ماموران ژاندارم وب به ضرب گلوله کشته میشود. و این قیام خاتمه پیدا میکند.
همچنین در شمال خراسان فرج بیگ به همراه گروهی از عشایر بیچرانلو وسیف کانلو دربهمن ماه ۱۳۲۰ در شیروان موجب ناامنی میشوند. بعد از شهریور، هر چند در خارج از شهر مشهد شاهد ناامنی هستیم ولی شهر در آرامش به سر میبرد. فقط درگیریهای حزبی و متینگها بخشی از دغدغههای سیاسی آن ایام است. ذچنین به نظر میرسد تحولات فکری و فرهنگی صورت گرفته در شهر مشهد در ابعاد مختلفی میتوان بررسی کرد. موضوع شکلگیری حزب توده و عکسالعمل جامعه مذهبی مشهد به این موضوع میتواند از مبحث مهمی باشد که به آن پرداخته میشود.
یکی از مسائلی که در اواخر سال ۱۳۲۴ در مشهد به وقوع پیوست خروج روسها از مشهد بود. در زمان حضور ارتش سرخ در مشهد فعالیتهای مختلفی در اسناد و منابع تاریخ شفاهی گزارش شده است که در طی سلسله مطالب گذشته به آنها اشاه شد. حضور ارتش سرخ در مشهد تا آنجا مورد مقبول عدهای قرار گرفته که برخی از نویسندگان و شعرای مشهدی در مدح آنها اشعارو توصیفاتی را نوشتهاند. افرادی چون معینیان، علی نقی ربانی، علی احمدی، شهاب فردوس، صائبی، جعفر افتخار اردبیلی، حبیب اللهی، دکتر حسن شهیدی، باقر عاملی، ناصرعاملی، مهدی پارسی، علی شاهنده و… در نشریه اخبار تازه روز مقالات و اشعاری در وصف روسها به رشته تحریر درآوردهاند. دکتر حسین الهی مؤلف کتاب احزاب و سازمانهای سیاسی در خراسان معتقد است: «بسیاری از این نویسندگان وابسته به حزب توده بودند و قول مثل «در کف شیر نر خون خواره ای» چارهای جزء این توصیفات نداشتند.»
روزنامه اخبار تازه روز در تاریخ ۱۲ اسفند ۱۳۲۴ در اعلامیهای ضمن اعلام خبر خروج روسها به نتایج حضور ارتش سرخ در مدت چهار سال و نیم در مشهد پرداخته است:
«اهالی محترم و مهمان نواز مشهد. پادگان نیروهای شوروی در مشهد روز ۱۱ اسفند ماه سال جاری طبق تصمیم دولت شوروی شهر محبوب شما مشهد را ترک میگوید. نیروهای شوروی مقیم مشهد در تحکیم مبانی دوستی و مودت ایران و شوروی همه گونه سعی و مجاهدت کرده است. در طی مدت اقامت خود پادگان کارهای مهمی برای اهالی استان خراسان انجام داده است. از جمله: اطباء شوروی متجاوز از شش هزار نفر بیمار از اهالی خراسان را مجانا معاینه نمودهاند و به ایشان معادل بیش از پنج هزار تومان داروی رایگان داده شده است. برای اهالی مشهد و بخشهای تابعه آن متجاوز از ۴۵۰ فیلم مجاناً نمایش گذارده شد که حدود صدو پانزده هزار نفر تماشا کردهاند. از طرف هیات هنرپیشگان ارتش سرخ بیست و هفت مرتبه مجانی کنسرت داده شده. بیش از هزار نفر در نمایشگاه دائمی شوروی حضور یافته و هزاران جلد کتاب به زبانهای مختلف برای مطالعه بردهاند. انجمن روابط فرهنگی ایران با اتحاد جماهیر شوروی بیش از سی مجلس باشکوه و شب نشینی تشکیل دادهاند. ترتیب چهل خطابه و گزارش در موضوعات گوناگون داده شده است.»
مقارن خروج روسها از مشهد در چهارم اسفند ماه ۱۳۲۴ نمایشگاهی از فعالیتهای جنگی شوروی در مشهد برپا است. برخی از رجال سیاسی و فرهنگی مشهد در اظهار نظراتی به این موضوع توجه نمودهاند. آقای گلش آزادی مدیر روزنامه آزادی نمایشگاه را منظره عظمت روحی و علمی و اخلاقی و وطنپرستی ملل شجاع اتحاد جماهیر شوروی است که مبارزه با اهرمن فاشیست واجد پیروزی درخشانی شدند که دنیای حاضر و نسلهای آینده بشر این قهرمانان را به عظمت میستایند.
آقای ملکی رئیس انجمن شهر مشهد پس از بازدید نمایشگاه، مطلب ذیل را به روزنامه اخبار تازه روزگفته است:
«گرچه عظمت و قدرت ارتش سرخ محتاج به دلیل نبوده و بر دنیای امروز ثابت کرده است که اولین قشون بزرگ دنیا است امروز که به مناسبت بیست و هشتمین سال تاسیس ارتش قوی به نمایشگاه دعوت شدهایم از مشاهده تابلوهای ترسیمی عظمت و فداکاری و وطن پرسنی ملل محترم دولت شوروی ثابت و باعث مزید و امتنان و خوشوقتی گردید.»
با انتشار خبر خروج ارتش سرخ از مشهد بیانیههایی منتشر و سخنرانیهایی انجام میشود. پاشایان منشی شورای ایالتی حزب توده در اطلاعیهای ضمن تشکر از فرمانده نیروهای شوروی در مشهد چنین متذکر شده است: «ما از این جهت متشکریم که پادگان ارتش سرخ در مدت اقامت خود از لحاظ نظم و انضباط نمونه کامل بودهاند و وتوانستند نظم و امنیت تمام اهالی شهر مخصوصاً زحمتکشان خراسان را به خود جلب کند. ما از این جهت متشکریم که در مدت وجود ارتش سرخ در نواحی شمال ایران باعث گردید که وضعیت خواروبار از سایر نقاط بهتر باشد. ما از این جهت متشکریم که ارتش سرخ تا آنجا که توانسته است کمکهای طبی نموده به بهداشت اهالی شهر کمکهای شایانی کرده است. ما از این جهت متشکریم که در این مدت توانستیم با فرهنگ ملل شوروی تا حد امکان آشنا شویم، تئاترها، سخنرانیها، کنسرتها، جشنها، سینماها، و دیگر اقدامات فرهنگی که توسط ارتش سرخ در این مدت انجام یافت بهترین وسیله بود که ما را به اوضاع کشور دوست و همجوارمان شوروی آشنا سازد و این مسئله از لحظ پیشرفت و ترقی سطح فرهنگی در ضمن رشد سیاسی ملت تا درجه بسیار بلندی مفید واقع شده است. اقامت چند ساله نیروهای شوروی در سرزمین ما یک یادگار محو نشدنی از دوستی و صمیمیت را در قلب ملت ما باقی گذاشته است. بدین جهت شورای ایالتی اتحادیههای کارگران و زحمتکشان خراسان در ضمن اظهار خشنودی از فرماندهی معظم ارتش سرخ در مشهد و نواحی، روابط صمیمانه و معنوی و فرهنگی بین ملت ایران و ملل شوروی بیش از پیش محکمتر گردد.»
از نیمه دوم سال ۱۳۲۵ با اقداماتی که در شهر مشهد انجام میشود موجی از استعفاها در بین اعضای حزب توده شروع میشود. اگر نگاهی گذرا به سیر تحولات و فعالیتهای این حزب در مشهد داشته باشیم به دلایل استعفاها و اخراج افراد از حزب پی میبریم. در مجموع اعضا و هواداران حزب توده را میتوان در سه گروه تقسیم بندی نمود. نخست افرادی که با کوچکترین تهدیدی اقدام به استعفا مینمایند. دوم گروهی که در افکارشان و طرفداری از حزب مصمم هستند و تا پس از کودتای ۲۸ مرداد دوام میآورند. سوم افرادی که تا پایان عمر تودهای ماندن که برخی از آنها به شوروی فرار کردند و سالها در آنجا زندگی کردند.
در واقع دو موج از استعفاها در بین طرفداران حزب توده در شهر مشهد مشاهده میشود. نخست مربوط به سال ۱۳۲۵، که در این نوشتار به معرفی آنها میپردازیم. دوم استعفاهای سال ۱۳۳۱ است. چنین به نظر میرسد در موج اول افرادی که اقدام به استعفاء میکنند مصلحتی و محافظانه کارانه بوده و برای حفظ منافع خود اقدام به چنین کاری میکنند. این گروه در طی سالها خدمت در مشاغلی که داشتند، به مرور برچسب تودهای بودن از روی آنها محو شد.
علاوه بر استعفای مردان، این موج به تشکیلات حزبی زنان هم میرسد. زیرا در بین اسامی که در روزنامهها منتشر شده نام چند نفر از زنان تودهای نیز مشاهده میشود.
«این جانبان امضاکنندگان زیرین، برکناری خود را از تشکیلات زنان وابسته به حزب توده ایران و اتحادیه کارگران اعلام و به اطلاع عموم میرسانیم که در هیچ حزب بستگی نداریم.
رخساره جوان، صدف غمخوار، آنا خانم راستی سوره قربانی، رقیه قربانی، معصومه برکپور و ثریا عین اینها»
در مواردی هم اخراج اعضای اصلی از حزب گزارش شده است. این موضوع در خاطرات مجید فیاض از فعالان تودهای شهر مشهد منعکس شده است. «روزی که در شیر خورشید مشهد یک برنامه ساز و آواز و نمایش با حضور فرمانده و مقامات دیگر شهری، و با شرکت رئیس خانههای وکس وابسته به شورویها، ترتیب داده شده بود به هنگام سروده شدن سرود شاهنشاهی ایران علی اصغر هلالیان و علی خاوری (دبیرحزب توده در خارج از ایران) و غلامرضا سلماسی که صف جلو صندلیها را اشغال کرده بودند از جای خود تکان نخوردند و با وجود تذکر مقامات بالاتر حزبی خودرائی کردند و نشسته باقی ماندند… فردای آن روز کمیته ایالتی با وجود آن که سه نفر از افراد برجسته حزب توده بودند آنها را از حزب توده اخراج کرد و مراتب را در صفحه اول روزنامه ارگان حزب انتشار داد… و این سه نفر از ترس تنبیه بیشتری که در انتظارشان بود پابه فرار گذاشتند… سلماسی خودش را در سازمان کارگری خوزستان گم کرد و هلالیان به تاجیکستان گریختند. هلالیان در خجند سرجای خود نشست و به کار ترجمه ادامه داد. اما خاوری از پستی و بلندیها گذشت و تا پای چوبه دار رفت. شانس با او یاری کرد و دوباره سراز اروپا درآورد و به دبیرکلی حزب توده ایران رسید و روزنامه مردم انتشار میداد.»
چنین به نظر میرسد به مرور زمان ماهیت حزب توده برای طرفدارانش مشخص میشود؛ و دیگر شعارهای حزبی در اندیشه کارگران چندان اثر پذیر نبوده است. بنابراین از آذر ماه ۱۳۲۵ تعدادی از اعضای حزب توده شعبه مشهد استعفا میدهند. چه مسائلی موجب میشود تا موج استعفاها در تشکیلات کارگری شهر مشهد به وجود آید؟
حسین مشکینیاناز اعضای شاخه کارگری حزب توده که نامش در بین استعفادهندگان سال ۱۳۲۵ مشاهده میشود پاسخ به این سئوال را چنین تشریح نموده است:
«این جریان مربوط به آقای محمود فرخ() است. وی در آستان قدس سمتی داشت. وقتی نیروهای روسیه آلمانیها را شست دادند، وی تلگراف(۷) تبریکی برای استالین فرستاد با این مضمون، شما موفق شدید آلمان فاشیست را شکست دهید این پیروزی را تبریک میگویم. این موضوع به گوش شاه رسید و موجب ناراحتش میشود. بنابراین فرخ مورد غضب شاه قرار گرفت و ایشان از سمتی که داشته عزل میشود. فرخ پس از این جریان متوسل به آقای حسن کفایی شد. چکار کنم این ناراحتی که برای شاه پیش آمده برطرف شود. وی هم پاسخ میدهد باید اعمالی انجام دهی بر علیه حزب توده که شاه نسبت به شما خوشبین بشود. بنابراین وی را در کارخانه نخریسی استخدام کردن و ایشان هم به کمک آقای کفایی و چند نفر دیگر در کارخانه به اخلال و اقداماتی دست زد، بنابراین عدهای از حزب توده استعفا دادن که مباد شغلشان را از دست دهند.»
یکی از شاخههای فعال حزب توده در مشهد شاخه کارگری حزب است. در یازدهم اردبیهشت ماه ۱۳۲۳ برای نخستین مرتبه کارگران روز اول ماه مه با انجام راهپیمایی جشن گرفتند. روزنامه راستی با پوشش کامل این خبر آن را چنین منعکس نموده است:
«… در این روز تاریخی مشهد منظرهای به خود دید که میتوان ادعا کرد در تاریخ ایران باید باقی بماند و برای بیداری توده و نهضت کارگری همیشه ضربالمثل شود. این موضوع را از نظر عظمت و شکوه جشن ماه مه در مشهد نمیگوئیم، بلکه از این نقطه نظر این روز اهمیت دارد که اولین دفعهای بود در این کشور چندین هزار کارگر علناً در شهر حرکت کرده جشن بینالملل خود را با میتینگ ذبرپا میداشتند. از تمام محلات مشهد دسته دسته کارگران به طرف کلوپ حزب توده ایران روان بودند. در مقابل کلوپ حزب توده ایران و داخل آن در صورتی که ساعت شش صبح بود، جمعیت زیادی از کارگران و پیشهوران دیده میشدند. عدهای هم با لباسهای متحدالشکل آبی رنگ ودستهای نیز با لباسهای متحدالشکل و کاسکت و چکمه ملاحظه میشدند که بازو بندی به بازو داشتند و جمعیت را اداره میکردند… پلاکاردهای با مضامین «پاینده باد اتحادیه آهنین کارگران ایران» و یا شعار «ما تقاضا داریم که قانون کار از مجلس شورای ملی بگذرد» و… در دست کارگران بود. در میدان اول خیابان کوهسنگی دستجات دیگر کارگران که از سایر محلات شرکت کرده بودند و همچنین اتحادیه زنان کارگر که عده آنها به چند صد نفر میرسید و شعار «ما زنان کارگر تقاضای مزد مساوی را در مقابل کار مساوی با مردان داریم» به دسته بزرگ کارگران پیوستند… در این مراسم ابتدا سرود حزب توده ایران خوانده شد، سپس غلامرضا سلماسی شعر کارگر از فرخی یزدی را قرائت کرد و آقای باقرعاملی عضو کمیته ایالتی حزب توده در خراسان سخنرانی اساسی که راجع به تاریخچه روز ماه مه و بعد مبارزه کارگران جهان و کارگران ایران برای حقوق حقه خودشان بود انجام داد…ساعت پنج و نیم مراسم خاتمه یافت. در این روز تمام کارخانجات مشهد تعطیل بودند.»(
از جمله کتابهایی که به ساختار حزب توده و فعالیتهای آن در خراسان پرداخته است کتاب احزاب و سازمانهای سیاسی در خراسان (در سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۲) تالیف دکتر حسین الهی است. نویسنده در چهار بخش به بررسی احزاب و نحوه فعالیتهای آنها پرداخته است. این کتاب در سال ۱۳۸۲ توسط انتشارات دانشگاه فردوسی منتشر شده است. در بخش اول و دوم به طور مفصل در ارتباط با تشکیلات حزب توده مطالبی آمده است که نویسنده با بهره از روزنامهها و برخی از اسناد تدوین نموده است.
مرحوم غلامحسین بقیعی در کتاب انگيزه: خاطراتي از دوران فعاليت حزب توده که در سال ۱۳۴۳ منتشر نموده است در مصاحبهای فعال با بخش تاریخ شفاهی مدیریت اسناد و مطبوعات آستان قدس رضوی در جلسات متعددی به ریشهها و انگیزههای حزب توده در خراسان و شاخه نظامی حزب توده پرداخته است. البته در زمینه شاخه نظامی حزب توده در مشهد و فعالیتهای آنها کتابهای مستقلی نوشته شده است: مثلاً ابوالحسن تفرشیان در کتاب قیام افسران خراسان به طور مفصل به زمینههای خروج نظامیان پرداخته است. این کتاب در سال۱۳۶۷ توسط انتشارات اطلس منتشر شدهاست. علیاصغر احسانی در کتاب خاطرات ما از قيام افسران خراسان و احمد شفائی نیز در کتاب قيام افسران خراسان و سي و هفت سال زندگي در شوروي بخشی از تاریخ حزب توده را منتشر نمودهاند. بخش اعظم اطلاعات درباره حزب توده را میتوان از منابع تاریخ شفاهی کسب نمود؛ به خصوص مصاحبههایی که با بخش کارگری کارخانجات نخریسی و نساجی خسروی و قند آبکوه انجام شده است. محمدمهدی باروحی متولد ۱۳۰۹ ساکن کوچه حوض لقمان واقع در بالا خیابان مشهد است. پدرش از مهاجرین آذربایجان است که در شهرهای باکو و عشقآباد در معادن نفت مشغول کار بوده است زمانی که انقلاب بلشویکی اتفاق میافتد از آنجا فرار کرده و به مشهد میآید. آقای باروحی از فعالان جامعه کارگری مشهد محسوب میشود و سالها به عنوان نماینده کارگران در کارخانه نخریسی و نساجی خسروی خراسان مسئولیت داشته است. وی همچنین ۸ سال در انجمن شهر مشهد نماینده جامعه کارگری بوده است و فعالیت تودهایها در مشهد را چنین بیان نموده است:
تأمل در اسناد و تاریخ شفاهی موجب میشود تا با برخی از واقعیتها و جریانهایی که بعد از شهریور ۱۳۲۰ در مشهد شروع شده بهتر پی ببریم. در مواردی به سراغ افرادی رفتم که اسامی آنها در اسناد به عنوان تودهای ذکر شده است ولی انکار آنها یافتههای موجود در اسناد را مبهم جلوه میداد. ترس یا استرس برخاسته از تودهای بودن برای تعدادی از اعضای حزب گران تمام شده و اخراج از کار، زندان و شکنجه چنان ترسی بر هواداران داشته است که با وجودگذشت بیش از نیم قرن از آن جریان، انکار و سکوت پاسخی نا مفهوم در برابر سئوالاتم بود.
مرور برخی از اسناد نشان میدهد حکومت با تمام قوا تلاش میکند تا اعضای حزب توده منزوی شده و زمینه جذب آنها در مراکز کار فراهم نشود:
تاریخ: ۲۶/۶/۱۳۳۰ محرمانه
شرکت سهامی نخریسی و نساجی و برق خسروی خراسان
به قراری که شهربانی اطلاع میدهد جبرئیل که از عناصر متمایل به توده است در صد است در کارخانه نخریسی وارد کار شود. قدغن نمائید توجه داشته باشند که اقدام غیر مصلحتی نشود.
فلاح رستگار مدیر عامل کارخانه در پاسخ به نامه مذکور چنین متذکر شده: «نسبت به موضوع مندرج در نامه و امثال آن مراقبت کامل انجام خواهد شد.»
مخالفت با حزب توده فراگیر میشود دستهجات و انجمنهای مذهبی نقش فعالی داشتند. گرایش جوانان به حزب توده موجب میشود تا افرادی از قبیل استاد محمدتقی شریعتی با تاسیس «کانون نشر حقایق اسلامی» و جذب قشر روشنفکر به تفسیر و مباحث قرآنی بپردازند. مسلماً تأسیس چنین کانونی یک نوع مبارزه با شعارها و تفکرات کمونیستی بود که سراسر خراسان و مشهد را فرا گرفته بود.
تشکیلات کارگری خراسان، استانداری، شهربانی و سایر مراکز نظامی دست به دست هم داده و آخرین رگههای حزب توده را بر میچینند. آقای شهرازی رئیس اداره کار خراسان در تاریخ پنجم اسفند ۱۳۲۹ در نامهای محرمانه به شرکت نخریسی نسبت به فعالیت خرابکاری طرفداران حزب توده اطلاع میدهد.
«به قرار اطلاعات رسیده اغلب از افراد حزب منحله توده اخیراً شروع به فعالیتهایی نموده من جمله مشغول جمع آوری و تحریک کارگران نا راضی کارگاهها میباشند. خواهشمند است به مأمورین مربوطه دستور فرمائید به وسایل مقتضی با کمال دقت مراقب اوضاع و احوال کارگران بوده و با چشم باز به امور آنها توجه نمایند و قبل اینکه افرادی شروع به خراب کاری یا تحریکات دیگر از قبیل اعتصاب و غیره نمایند جلو عملیات و اقدامات آنها مسدود گردد.»
گزارشهای باقی مانده از فعالیتهای سیاسی کارگران سال ۱۳۳۰ و ۱۳۳۱ ادامه دارد. افراد شناسایی میشوند و در اقدامی هماهنگ اغلب فعالان دستگیر شده و بعد از بازداشت، تعدادی از آنها محاکمه شده و یا اخراج میشوند. به طوری که ۱۹ نفر از کارگران کارخانه نخریسی و نساجی خسروی در تیرماه ۱۳۳۱ اخراج میشوند. از این عده نام احمد طاهری قهرمان کشتی هم در بین آنها وجود دارد و هر چند انجمن ملی تربیت بدنی و پیشآهنگی استان نهم تلاش میکند نامبرده به شغلش برگردد ولی چنین موضوعی عملی نمیشود؛ و طاهری به کشور شوروی میرود.
در مجموع اقدامات صورت گرفته علیه تودهایها موجب میشود تا تعدادی از کارگران از ترس دستگیری در سکوت به کارشان ادامه دهند. بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و با تأسیس ساواک حرکت و فعالیتهای هواداران حزب توده در کارخانه نخریسی به مرور زمان به حاشیه میرود و به مرور فراموش میشود.
پاسخ دهید