امیر حسین خان شجاع الدوله ملقب به رشیدخان سردار کل قوچان، ایلخان و حاکم (میر / امیر) حکومت محلی کُرمانج به مرکزیت قوچان و یکی از افراد مردم دوست، خیرخواه و بسیار قدرتمند بود.
ایران در آن موقع بصورت امارات (امیرنشینها، ساتراپها) و یا ایالتهای گوناگون که دارای حکومتهای محلی خود بودند اداره میشد. کشور امارات متحده عربی کماکان آن شیوهٔ حکومتی را هنوز هم حفظ کرده است که خود نوعی حکومت غیرمتمرکز یا حکومت فدرال سنتی محسوب میشود. کودتای رضاشاه سیستم امیرنشینی ایران (حکومت فدرالی سنتی ایران) را با خشونت و خونریزی به حکومت مرکزگرا و استبدادی تغییر داد (ایجاد به اصطلاح یک ملت و یک دولت برای ایران کثیرالمله با توسل به زور و سرکوب) که متأسفانه بعد از رضا شاه نیز تداوم یافت.
حکومت سی و پنج سالهٌ میر رشیدخان کُرمانج به مرکزیت قوچان موجب شده بود که قزاقها و ترکمانان از دستاندازی به حوزهٌ خراسان صرفنظر کنند و آرامش در منطقه شمال خراسان حکمفرما باشد.
قراردادهای ننگین در حکومت قاجاریه
بر اثر قراردادهای ننگینی که در حکومت قاجاریه بسته شد، شهرهای زیادی از پیکره منطقه شمال شرق ایران جدا و به روسیه واگذار گردید.
قرارداد آخال نیز از همان ننگیننامهها بود که ناصرالدین شاه به مردم ایران تحمیل کرد. شهرهای کُردنشین فیروزه و باقر را که هم اکنون نیز در ترکمنستان درخشش خاصی دارند، در کنار قرارداد آخال، میبایستی به روسیه تحویل میشدند. چندین بار از طرف حکومت مرکزی ایران به حکومت محلی میر رشیدخان شجاعالدوله (سردار کل یا ایلخان کل اتحادیه ایلهای کُرمانج شمال خراسان / کنفدراسیون ایلی زعفرانلو) دستور حرکت به سوی ترکمنستان و تحویل فیروزه داده شده بود. اما رشیدخان هر بار به بهانههای مختلف زیر این بار نرفته بود و نمیخواست که قسمتی از سرزمین و مسکن کُردهای شمال خراسان را (که با ریختن خون خود و عزیزانشان آن را حفظ و از حدود و ثغور آن پاسداری کردهاند) بخاطر عیلشی و بیلیاقتی شاه و همچنین فساد و رشوه دربار، تجزیه و به بیگانگان بسپارد. اما بالاخره ناصرالدینشاه فرستاده مخصوص خود (محمد صادق خان امین نظام) را از مرکز اعزام داشت و مؤکداً به میر رشیدخان شجاعالدوله دستور داد که فیروزه را تحویل دهند. چون شهر فیروزه در حوزه حکومت محلی رشیدخان شجاعالدودله قرار داشت این بار ایشان به ناچار و با چشمانی اشک آلود عازم محل گردید، و به نزدیکان خود گفت که دعا کنید این مأموریت ننگین به انجام نرسد، چون واگذاری قسمتی از سرزمینم با دست خودم به دیگران واقعأ یک ننگ تاریخی و بسیار دردناک است.
بهرحال کاروان از شهر قوچان به سوی فاروج راه میافتد. تا آنجا را با کالسکه رفتند و بعد از فاروج، میر رشیدخان هوس اسبسواری میکند و از کالسکه پایین میشود و به اسب سیاهرنگی، که چندی پیش از دربار حکومت مرکزی برایش فرستاده بودند، سوار میشود. چون امیر رشیدخان با وجود کهولت سن اسب سوار ماهری بوده است، دیگران هم به تبعیت او از کالسکهها پیاده میشوند و با اسب بسوی شهر فیروزه حرکت میکنند. هنوز مسافتی کوتاه از فاروج دور نشده بودند (نزدیک به روستای برزل آباد) که اسب امیر حسینخان و فرستاده شاه که در یک ردیف حرکت میکردند، با هم گلاویز میشوند. اسب امیر رو به پشت برمیگردد و امیر پایش در رکاب گیر میکند و در زیر اسب میماند. با اینکه دکتر از روسیه میآورند و دکتر مخصوص خود او هم حضور داشته، معالجات مؤثر واقع نمیشوند و روز دیگر در سن حدودأ هشتاد سالگی به دیار باقی میشتابد (یعنی در روز دوم سفرش وفات یافت؛ امروز دو روزه للو، فردا سه روزه لو … رشید نیومد للو، دلم می سوزه لو، …). همراهان و مردم که مطلع شده بودند، بسیار ناراحت و غمگین میشوند و جنازه را با روپوش سیاه در کالسکهای قرار میدهند و این بار همان اسب سیاه حامل جنازه میگردد.[۱]
فوت امیرحسینخان شجاعالدوله (میر رشیدخان)
این بزرگمرد سیاستمدار تاریخ کُرمانج شمال خراسان، در روز یکشنبه ۳۰ مهرماه ۱۲۷۲ خورشیدی، برابر با ۲۲ اکتبر ۱۸۹۳ میلادی میباشد، و جنازه ایشان طی تشریفات خاصی به مشهد منتقل و در بارگاه امام رضا(ع) در مقبره خانوادگی زعفرانلو در کنار برادر و نیاکانش دفن میشود.
متأسفانه در روز جمعه ۲۶ آبان ۱۲۷۲ خورشیدی، برابر با ۱۷ نوامبر ۱۸۹۳ میلادی نیز زلزله قوچان به وقع میپیوندد، همهٔ شهر زیر و زبر میشود و عده زیادی در زیر آوار میمانند و از بین میروند. فاصله فوت میر رشیدخان تا وقوع زلزله فقط ۲۷ روز بوده است. بدین ترتیب دو حادثه نزدیک به هم سوگواری و مرثیههایی مرتبط را بوجود آورده است.
شعر وای وای رشیدخان
نوشتار اصلی: رشیدخان (ترانه)
کُرمانجهای خراسان (بالاخص با همکاری اسمر خانم همسر میر رشیدخان)، شعر «وای وای رشیدخان» را برای مرگ میر رشیدخان درست کردند و در مراسم سوگواری و تدفین ایشان اجرا کردند، در زلزله قوچان که ضایعهای بسیار دردناک و پر سوز بود مردم آن را در سوگ عزیزان از دست رفته خویش نیز اجرا کردند، تا از این طریق هم غم و درد خود را تسکین دهند و هم روح رفتگان خود را متعالی کنند.
رشیدخان لقبی بود که مردم کُرمانج به میر حسین خان داده بودند و اصولاً کلمهٌ رشید برای افرادی به کار برده شده و میشود که شجاع و دلیر بودهاند. کلمهٔ ” شجاع الدوله ” لقبی بود که حاکمین فارس زبان مرکزنشین (ناصرالدین شاه قاجار) به امیر و حاکم کُرمانج شمال خراسان داده بودند (بواسطهٔ خدمات شجاعانه ایشان در برابر تاخت و تاز اوزبکان و ترکمانان)، اما برای مردم در منطقه بیان لفظ کُرمانجی آن یعنی همان رشیدخان معمول و رایج بوده و هست.
در واقع تمامی شعر و موسیقی اولیهٔ ” وای وای رشیدخان ” به زبان کُرمانجی و نشاندهنده حالات تألم و تأثر مردم محل از فوت امیرحسین خان و بعد هم حادثه زلزله ناگوار قوچان بوده است، اگرچه امروزه اجرای آن به مرور زمان در ردیف موسیقی شاد قرار گرفته است.
از آنجا که کُردهای شمال خراسان در نواحی مرزی شمال شرق ایران، بعنوان یکی از نقاطی که ایران همیشه از این مسیر مورد یورش اقوام مهاجم از ناحیه خوارزم بوده، میباشند لذا کُرهای خراسان همیشه در معرض کشتارها، غارتها، اسارتها و آوارگیها بودهاند. ناملایمات دردناک و دلخراش از ویژگیهای این گونه زندگی بوده است و این ویژگیها تأثیر مستقیمی بر موسیقی مردم کُرمانج نیز گذاشته است.[۲]
منابع
- کتاب رشیدخان سردار کل قوچان روایتی تاریخی از دوران زندگی و حکومت امیر حسین خان شجاع الدوله حاکم قوچان تألیف حجی محمد تقدیسی
- کتاب حرکت تاریخی کرد به خراسان
- کتر افراسیاب شکفته دبیر کل انجمن فرهنگی مدنی کُردهای خراسان
- ماهنامه فرهنگی سویدا در استان خراسان رضوی شماره پیاپی ۸ و ۹
سلام کسی شجرنامه ای از ایشون داره