جغتای در گذشته به قلعه قارزی معروف بودهاست. این قلعه در دو کیلومتری مرکز شهر کنونی قرار داشتهاست. در گذشته قلعه دارای دو دروازه بوده و ۱۲ برج در اطراف آن قرار داشتهاست. درزمان مغولان این منطقه به دست خانها اداره میشدهاست و تمام اسفراین و حکمآباد تحت سلطه خان «جغتای» بودهاست. تبنا به قول مستوفی در نزهة القلوب (۷۴۰ هـ.ق) نام قدیم جغتای که در دو کیلو متری جنوب شهر واقع است کارزی بودهاست که در اثر کثرت استعمال و تغییر و تحول واژگان به قارزی تبدیل شدهاست و اکنون آثار آن وجود دارد. تاریخ جغتای نشان میدهد که این شهر بیش از ۱۵۰ سال سابقه مرکزیت و حاکم نشینی داشته و به عنوان مرکز حکومت ولایت ثلاث (جغتای، بام و صفی آباد و میان آباد) نقش عمدهای از نظر سیاسی واجتماعی در منطقه داشته همچنین نمایندهای مستقل از شهر ستان سبزوار در مجلس شورای ملی آن زمان داشتهاست. در سال ۱۳۱۶ بخشداری جغتای تاسیس شده و قلمرو ماموریت آن کل دشت جوین (از ایستگاه بیهق در شرق تا حوالی روستای امیر آباد جاجرم در غرب) بودهاست.
لازم به ذکر است طی دو مرحله در سال ۱۳۳۹ و ۱۳۴۶ شهرداری جغتای تصویب میشود ولی به علت نامعلومی هر بار از فعالیت باز مانده و تحقق نیافتهاست. بعد ازپیروزی انقلاب اسلامی و با پیگیریهای مستمر اهالی و همت مسئولان دلسوز کشور جغتای در نام جغتای در نحوه ایجاد و نامگذاری شهر جغتای محققان و پژوهشگران اختلاف نظردارند، برخی محققان معتقدند واژه جغتای با کلمه جغتای که نام پسردوم چنگیزخان است هیچ ارتباط زبانی ندارد. و کلمه جغتای واژهٔ ترکی است و از دو کلمه جغ به معنای آبنوس و تای که تغییر شکل یافتهٔ آتی به معنای پرتاب کردن است تشکیل یافته ئ بر اثر ترکیب این دو واژه الف آن حذف شده و به صورت جغتای در آمده که در واقع به معنای پرتاب کردن چوب آبنوس میباشد و این اسم از آنجا ناشی میشود که چون شهر در محلی مرتفع قرار داشته و اهالی برای دفاع از شهر چوبها و الوارهای آبنوس را که بسیار سخت و محکم هستند به سوی مهاجمان پرتاب مینمودند. لازم به ذكر است كه مردمان كهن سن جغتاي، شهر جغتاي را به سورت( جُغاتِي /joghatey/ )تلفظ مكنند كه به نام گذاري بالا صحه مي بخشد
مشاهیر
شهر و شهرستان جغتای در طول تاریخ مامن بزرگان و اندیشمندان و شاعران گرانقدر بوده و بزرگان و نام آوران زیادی را در عرصه علم و ادب و سیاست پرورش دادهاست. بسیاری از شخصیتهای علمی و ادبی و سیاسی در تاریخ جوینی هستند از جملهاند:
شیخ ابو محمد عبدالله جوینی: پدر امام الحرمین جوینی از محدثان و مفسران بزرگ قرن پنجم که در نیشابور مجلس مناظره و تعلیم خاص داشتهاست.
امام الحرمین: عبدالملک جوینی (امام الحرمین، ضیاء الدین ابو المعالی عبدالملک بن عبداله بن یوسف جوینی) که از فقیهان برجسته و پیشوایان معروف شافعیان و یکی از موسسان علم کلام بودهاست وی ۳۰ سال در نظامیه نیشابور به کار تد ریس و خطابه مشغول بود و همه روزه ۳۰۰ نفر برای استفاده از درسهای او در مجلس حاضر میشدهاست.
از شاگردان معروف وی، غزالی دانشمند بزرگ اسلام و مسعود زور آبادی ازعلمای بزرگ خراسان میباشد.منتجب الدین جوینی: معروف به بدیع کاتب و مشهور به اتابک جوینی از بزرگان شعر و ادب قرن ششم هجری بودهاست. بهاء الدین محمد بن علی جوینی:
خواهر زاده منتجب الدین بدیع کاتب جوینی و دبیر وصاحب دیوان و انشاء سلطان سنجر و از ادیبان و دانشوران زمان بحساب میآمدهاست.
شمس الدین محمد صاحب دیوان: وی فرزند بهاء الدین محمدمی باشد و از جوانی در دربار مغول بوده و از اعمال هلاکو خان بشمار میرفت و در سال ۶۶۱به وزارت هلاکو رسید وی در نهایت بر سعایت معرضان به دست ارغون خان شربت شهادت نوشید.
خواجه شمس الدین یکی از بزرگان تاریخ ایران است که از حیث تدبیر و کاردانی و رعیت پروری ودانش گستری مقامی همتراز خواجه نظام الملک طوسی را دارد.قنات صاحب آباد(چشمه) یکی از خدمات عمرانی وی در جغتای محسوب میشود که هنوز در بافت قدیمی شهر (نارنج قلعه) جاری است.
فرزندان خواجه شمس الدین محمد صاحب دیوان: به نامهای یحیی، فرج الله، مسعود، اتباک، بهاء الدین محمد، شرف الدین هارون (داماد المعتصم بالله) هریک به نوبه خود از ادیبان و دانشمندان زمانخود به شمار میآمدهاند.
عطاملک جوینی: علاء الدین عطاملک جوینی فرزند بهاء الدین محمد یکی از بزرگترین و والاترین مورخان دوره مغول (قرن هفتم) بوده، وی بر اثر دانش فراوان و بینش درست در سلک خواص امیر ارغون آقا در آمد وی در حدود ۲۴ سال حکومت بغداد عراق و خوزستان-
هلالی جغتایی، بدرالدین، نورالدین (ملیت: ایرانی قرن:۱۰) (مقتول ۹۳۹/ ۹۳۶/ ۹۳۵ ق)، شاعر، متخلص به هلالی. نسب وی به ترکان جغتایی میرسد. در استرآباد به دنیا آمد و در همان جا به تحصیل و کسب کمالات پرداخت. از زادگاهش به هرات رفت و به خدمت امیر علیشیر نوایی رسید و در سایهی تربیت او به کسب فضایل و فنون شاعری پرداخت. وی با سام میرزای صفوی (م ۹۷۵/ ۹۷۴ ق)، صاحب «تحفه سامی»، معاصر و معاشر بود. بعد از فوت سلطان حسین، هرات به تصرف عبیداللَّه خان ازبک درآمد و هلالی به همراه گروهی از شیعیان یا متهمان به تشیع، به وسیله ی عبیداللَّه خان به قتل رسیدند. البته گفتهاند که وی ابتدا مورد محبت خان ازبک و از ملازمان او بود تا آنکه مورد حسادت اطرافیان شاه قرار گرفت و به شیعه بودن محکوم شد و به همین علت سلطان او را ابتدا به زندان افکند و پس از چندی در چهار سوق هرات به قتل رساند. هلالی طبع شعر خوبی داشت. از او قصایدی در مدح عبیداللَّه خان و ائمه اطهار (ع) به جای ماندهاست، اما اهمیت وی بیشتر به سبب غزلهای لطیف و پرمضمون او میباشد. از آثارش: مثنوی «شاه و درویش»، در هزار و سیصد و چهل و پنج بیت؛ مثنوی «صفات العاشقین»، در هزار و دویست و سی و هفت بیت؛ مثنوی «لیلی و مجنون»؛ «دیوان» شعر.[۱] جغتائی.
نورالدین استرابادی (مقت. ۹۳۶ ه. ق- ۱۵۲۹م) وی به سبب انتساب به ترکان جغتای به «جغتائی» مشهور شده. هلالی یکی از غزلسرایان دورهی صفویهاست. در استراباد متولد شد و پس از پرورش در استراباد به خراسان رفت و به دستگاه سلطان حسین بایقرا و وزیر او امیر علیشیر نوائی راه یافت و پس از زوال سلطنت بایقرا در اوایل عهد صفوی هنگام حملهی عبیداللَّهخان ازبک به جرم تشیع کشته شد. هلالی هلالی دیوان قصاید، غزلیات، مثنویهائی به نام «شاه و درویش» و «صفاتالعاشقین» دارد. غزلهای او لطیف و پرشور است
نماي از مسجد تاريخي شهر جغتاي
برداشت محصول چغندر از مزارع شهرستان
آرمگاه سيد حسن غزنوي از شاعران عهد غزنويان
پاسخ دهید