شهر خواف که تا چندی پیش از بخشهای شهرستان تربت حیدریه محسوب میشد، در جنوب شرقی تربت حیدریه قرار دارد. تاریخ خواف با تربت حیدریه درهم آمیخته است. خواف که اصلاً نام ولایت و شهر مرکزی آن (روس) بوده است از شمال با تایباد و تربت حیدریه از شرق با افغانستان، از مغرب با گناباد و از جنوب با قاین همسایه است. موقعیت آن کوهستانی است و دارای محصولاتی چون غله چغندرقند، و زیره است. شغل مردم آن اغلب کشاورزی و گلهداری است.
خواف نام دیگر به آفرید پسر ماه فروردین است که از سیراوند خواف به داعیه نوآوری دردیانت زردشت برخاست. ودر خراسان بسیار داریم شهرهایی که به نام سازنده وبانی آن نامیده می شوند .
موجودیت پارسیان هند ریشه در روستای فراموش شده سنگان خواف دارد .اگرچه خراسان بزرگ را چندین سنگان بوده است اما سنگان زردشتیان همین محلی بوده است که اکنون در ۲۰ کیلومتری جنوب شهر خواف قرار دارد . در چنین سرزمینی است که ((خواف زردشتی )) در سده دوم هجری به بنیاد شهری دست می زند که به نام خود او خواف خوانده می شود.
خواف زادگاه آل مظفر است و .با تاریخ آل کرت وملوکان نیمروز ومغولان نیز درهم آمیخته است . اینگونه که پیداست خواف نیز همچون دیگر شهرهای خراسان از تهاجم مغولان در امان نبوده است و این سرزمین نیز زیر سم ستوران مغولان ویرانی وقتل وغارت را تجربه کرده است ودوران شکوه وزوال را به خود دیده است
.مقدمه
مهمترین مقطع تاریخ خراسان در سرآغاز دوران تاریخی ایران با ورود اقوام ((آریایی)) به فلات ایران پیوند می خورد . در این واقعه که در اغاز هزاره اول ق.م اتفاق افتاد ، آریایی ها تازه وارداز طریق خراسان به سمت نجد ایران پیش رفتند و بخش اعظم آنها آنچنان که از توصیفات (( اوستا )) برمی آید ، در خراسان و سیستان مستقر شدند و شاید به همین دلیل است که عمده حوادث آغاز تاریخ ایرانیان که در دو منبع (( اوستا)) و (( شاهنامه فردوسی )) ذکر شده است در مشرق ایران و در واقع در خراسان بزرگ رخ می دهد .بسیاری از محققان ، زادگاه ((زردشت)) را مشرق ایران و بوژه حدود خراسان می دانند . برخی از داستانها و افسانه های محلی و از جمله داستان کاشتن سرو کاشمر در خراسان به یاد بود پذیرش آیین نو زردشت توسط ((ویشتاسپ)) نیز مؤید این نظر است . دیاکونوف نیز محل پیدایش زبان اوستایی را در آسیای میانه ، مشرق ایران ، افغانستان و خراسان کنونی می داند .
تاریخ خواف با تاریخ خراسان آغاز می گرددواین شهر که مردمانی غیور وخونگرم داردنمونه هایی از آثار تاریخی وباستانی میراث این سرزمین را در خود جای داده است ۱ از آثار باستانی خواف به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
:: مسجد ملکزوزناین مسجد در دشت زوزن ساخته شده و ساختمان اصلی آن مربوط به قرن هفتم هجری است.
:: مسجد گنبداین مسجد در خرابههای شهر سنگان خواف که در قرون اولیه اسلامی شهری آباد بوده، قرار گرفته است.
:: مدرسه غیاثیه خرگرداین مدرسه در سال ۸۴۸ هجری ساخته شده و بانی آن خواجه غیاثالدین پیراحمد خوافی ۲
وزیر شاهرخ تیموری است. معماران آن دو برادر هنرمند مشهور به نامهای استاد قوامالدین و غیاثالدین شیرازی بودهاند.
:: مدرسهخرگرداین مدرسه که گویا از نظامیههای معروف بوده و به دستور خواجه نظامالملک در سال ۴۵۰ هجری ساخته شده است در شش کیلومتری خواف قرار داشته و از آثار باستانی زیبای این منطقه بوده که متاسفانه در اوایل انقلاب اسلامی تخریب شده است. آرامگاه حافظ ابرو از شعرای قدیم ایران در این شهر واقع شده است
موقعیت جغرافیایی
شهر خواف که تا چندی پیش از بخشهای شهرستان تربت حیدریه محسوب میشد، در جنوب شرقی تربت حیدریه قرار دارد. تاریخ خواف با تربت حیدریه درهم آمیخته است. خواف که اصلاً نام ولایت و شهر مرکزی آن (روس) بوده است از شمال با تایباد و تربت حیدریه از شرق با افغانستان، از مغرب با گناباد و از جنوب با قاین همسایه است. موقعیت آن کوهستانی است و دارای محصولاتی چون غله چغندرقند، و زیره است. شغل مردم آن اغلب کشاورزی و گلهداری است.
از نظر طبیعی خواف شامل زمینهای پست وهمواری است که از آبرفت رودها وکالهای پراکنده حوضه شرقی نمکزار واقع در مرز ایران وافغانستان به وجود آمده است کوههای بلند بزمایه وباخرز در شمال این جلگه وکوههای کیبر وخواجه شهناز وبادامی در جنوب آن قرار گرفته اند .جلگه پست وخشک بین این دو رشته کوه به صورت گذرگاه وسیعی از دق نمکزار تا کویر نمک در حوالی جنوب کاشمر واز شرق به غرب امتداد دارد این جلگه مهب بادهای شرق آسیا به قلب ایران وکمابیش دارای آبو هوایی یکسان وخشک است اما آنچه در داخل این جلگه می تواند بین حوزه خواف ومحولات که در فصل زاوه جای داشت حدفاصلی به شمار آید در واقع جهت حرکت کالهای حوزه کویر ونمکزار است.۵
وجه تسمیه نام خواف
خواف در شکل فعلی آن صورت عربی شده خاف است.
به ریشه تازی لغت بنگریم خاف یعنی شدیدالخوف وخواف یعنی ضجه وفریاد , که طبعا ما به صورت ومعنی کلمه عربی نظر نداریم ومعتقدیم که اصل کلمه فارسی بوده وبدین گونه معرب شده است .البته این واژهتقریبا در تمام حوزه جغرافیایی ایرانی – اسلامی , تکرار نشده است ودر جایی ندیده ایم که به بررسی معنی ومفهوم آن پرداخته باشند. وگویی که در خانواد ه واژه های رایج ایرانی هم هیچ گونه خویشاوندی ندارد تا بتوان به مدد آن خویشاوند, این نا آشنا را به جا آورد .ل.استرنج در اشاره کوتاهی یادآورشده است که در زمانهای پیشین خواف را خواب می گفته اند .
شهرستانی در کشف هویت واژه خواف می گوید:
(( واز مجوس زرداشتیه صنفی است که آن را سیسانیه (وبه آفرید) خوانند ورئیس ایشان شخصی بود از رستاق نیشابور که نامش خاف بود که بنای ناحیه خواف خراسان کرده ..وموبد مجوس , خاف را به حضرت ابومسلم برد واورا بردرجامع نیشابور مقتول گردانید واصحاب خواف نام دیگر به آفرید پسر ماه فروردین است که از سیراوند خواف به داعیه نوآوری دردیانت زردشت برخاست وچون شهرستانی نزد ابوالمظفر خوافی علم آموخته است بعید نیست که این اطلاعات را از معلم خوافی خود کسب کرده باشد وافاضه احتمالی ابوالمظفر در این خصوص با توجه به غور ودقتی که در گذشته های زادگاه خود داشته است پذیرفتنی است .
با مسدود بودن طرق تفقه در ریشه واژه ,این روایت که خاص شهرستانی است باب بحث در شناسایی واژه را می بندد .ازطرفی میبینیم که کلمه خاف نام خود را ازبه آفرید گرفته است ودر خراسان بسیار داریم شهرهایی که به نام سازنده وبانی آن نامیده می شوند .۶
خواف در گذر تاریخ
سرزمینی که هم اکنون خواف خوانده می شودوگوشه فراموش شده ای است دربیابانهای خراسان,دردوران پیش ازحمله اعراب
www.ISTTA.IR3-4- historical background – 5–جغرافیای تاریخی ولایت زاوه ص۱۴۲ ۶-الملل النحل, عبدالکریم شهرستانی –ص۱۸۵
یکی ازمراکزپررونق دیانت زردشتی بود.مردمان این ناحیه درسپیده دم اسلام,وقتی نیروی قاهرمسلمانان شهرهای خراسان رایکی پس ازدیگری تسخیرمی کردندوآتش جنگ درهمه جازبانه می کشیدستیزبااعراب رابرنتافتندوکاشانه خویش رابه هوای دیارامن تری ترک کردند.زردشتیان خواف پس ازسالهاآوارگی سرانجام درسواحل هندبه سرزمین گجرات رسیدندودرآن جاشهری رابنیادکردندکه به یادگارسنگان خواف آنجارا سنجان نامیدند.قصه سنجان که روایتگراین مهاجرت گروهی است,سخت معروف شده است.
مهاجرت زردشتیان خواف به سوی هندحرکتی بودتاریخسازوماندگارکه باعث شدنام روستای سنگان خواف پس ازکشیده شدن به سرزمینهاوآبهای دوردست درصحایف تاریخ ابدی گردداثر این مهاجرت ازنظرآرمانهای ملی آن قدرعظیم بوده است که گفته می شودروشنایی هزارو پانصدساله آتش مقدس مدیون حرکت اینهابوده است وجایی که اینان درتمدن زردشتی برای خودبازکردندبه درجه ای بودکه به قول فردیناندیوستی دانشمندآلمانی:شرافت ایرانیان قدیم رابایددرپیش پارسیان هندوستان جست.مهاجران خوافی که ازپیشاورتامدرس وازکلکته تاجزیره سیلان پراکنده شده انداینک پس ازقرنهادوری ازوطن وپس ازتحمل شدایدبسیارومبارزات قهرمانانه ای که درقبال قدرتهای محلی واندیشه های غیرپارسی کرده اندبرای خوداقلیت نامبرداری راتشکیل داده اندکه جوهرایرانی خودراحفظ کرده است.مهاجران زردشتی ضمن کارهای سترگی که دربعدتالیفات دینی کرده انددرکارهای اجتماعی نیزاثرات عمده ای داشته اند.۷
((قسمت عمده ازآبادی بمبئی ازپرتوپارسیان است,کلیه مملکت وسیع هندوستان از خدمات شایان آنان بهره منداست ودرمیان آنان سرمایه داران بسیاربزرگ وتجاردرجه او پیدا می شود… ))۸
دکترعبدالحسین زرین کوب پس ازبیان مطالبی درباب جایگزینی مفاهیم وارزشهای عربی به جای اندیشه ها وآیینهای ایرانی می گوید:
((این دگرگونیهابرای بعضی ازمزدیسنان طاقت فرسابود.اینهاجزیه راپذیرفته بودندو خراج می دادندامارفته رفته ازمحبت ومجاورت اعراب ملول شدند.چون سرزمین نیاکان را دردست بیگانه می دیدندودین وقانون ورسم وآیین خودرانیزعرضه فشاروسختی می یافتندزیستن بااین مهمانان ناخوانده هرروزبرایشان دشوارترمی شد.آنهاراغاصبان وجزیه ستانانی می شمردندکه((چون دیوان دین دارند, چون سگان خورندنان((وبانارضائی ونومیدی چاره ای جزترک یارودیارنمی دیدند.چشم این ناراضیان به سیستان ونیمروزوحتی به سرزمین هنددوخته آمدکه گمان می رفت سوشیان وشاه بهرام ازآنجابرخواهند خواست,چنانکه ازقصه سنجانابرمی آیدظاهرادرسالهایی که خراسان ازراه کرمان گرفتارتاخت وتازاعراب بود عده ای ازاین مزدیسنان ازحدوددژسنجان واقع درنزدیکی خواف نشابوربیرون آمدندوبرای آنکه دین نیاکان خویش راپاس بدارند((مقام وجای وباغ وکاخ وایوان))خیش رادرآنجایله کردندبه کهستان خراسان آمدندودرآنجا یکچندمتواری ماندنداماآنجانیزدیری نماندندوظاهرادرسالهایی که مجاشع بن مسعوددرکرمان کروفری داشت راه جزیره هرمزراپیش گرفتند…)) ۹
نقطه شروع این مهاجرت تاریخی دهی بوده است در سنگان خواف ,شاید باشگاه دهها هزار زردشتی وقرارگاه کاخها وایوانها , جایی بوده است عظیم وپرجمعیت از سنگان تا تا دهها کیلومتر این سوی خرگرد گورستانهای کهن و پراکنده ای وجود دارد که با سنگهای صیقلی سیاه نشانه گذاری شده اندو به گورستان شهدای جنگ مسلمانان با گبرها شهرت یافته اند .
این همه حکایت دارد از اینکه مهاجرت زردشتیان نوعی فرار نبوده است که شبانه انجام شده باشد. ظاهرا سرداران عرب پس از فتح جیرفت در کرمان وقتی به خواف رفته اند با زردشتیها به نبرد برخا سته اندو پس از تلفات بسیاری که خود متحمل شده اندحوزه خواف را مستخلص کرده اند .مدارک واقوال واسنادی که درباره مهاجرت سنجان وجود دارد این حرکت را همچنان
در هاله ای از ابهام نگه می دارد . موجودیت پارسیان هند ریشه در روستای فراموش شده سنگان خواف دارد .اگرچه خراسان
بزرگ را چندین سنگان بوده است اما سنگان زردشتیان همین محلی بوده است که اکنون در ۲۰ کیلومتری جنوب شهر خواف قرار دارد .در چنین سرزمینی است که ((خواف زردشتی )) در سده دوم هجری به بنیاد شهری دست می زند که به نام خود او خواف خوانده می شود.دعوت بهافریددرنواحی خواف بدین گونه بالامی گیردتااین که درنیشابورموبدان وهیربدان زردشتی به گناه آن که بهافرید دیانت اسلام وزردشت هردوراتباه کرده است,ابومسلم خراسانی رابه قتل وی ترغیب کردند.بهافرید پس ازوقوف براین توطئه ویابه هرحال درجهت توسعه تبلیغ خودبه بادغیس درشمال هرات رفت وعبدالله بن شعبه به اشاره ابومسلم اورادرجبال بادغیس فراچنگ آورده اووتمامی پیروانش راکه دردسترس می بودند قتل عام کرد.۱۰
۷ – جغرافیای تاریخی ولایت زاوه – ص
۸- ایران شاه,ابراهیم پورداوود – ص۲۳
۹-ایران بعد از اسلام- ۳۷۶
علایق زردشتی گری حتی درادواربعدنیزدرنواحی خواف به ترویج متون دینی آیین باستانی زردشت کمکهایی کرده است. زردشت بهرام پژدوکه دراوان هجوم مغول درخواف می زیسته است وپدرش بهرام مردی منجم وباسوادوبه زبان دری وپهلوی آگاه وازجمله علمای دین زردشت وازدانشوران زمان خودبوده است می گوید:
((پدرم,زردشت نامک وارداویرافنامک رابه زبان دری ترجمه کردومن به خواهش مادرم آن دوکتاب رابه نظم درآوردم)).
مرحوم ملک الشعرای بهارتوضیح می دهدکه این دوکتاب اولی به بحرمتقارب ودیگری به بحر هزج مسد س گفته شده وبدهم نگفته است. بدین ترتیب خواف که خاستگاه آیین بهافریداست نام خودرانیزازاین شخص گرفته است وتادسترسی به منابع موثق تری لاجرم بایدمعتقدبودکه خواف به نام دیگربهافریدعلم شده است.
قدیمی ترین اثری که درجغرافیابه رشته تحریردرآمده است یادست کم نگارنده به آن دسترسی داشته است,زوزن وخواف رادرشمارده شهرعمده خراسان نام برده است وآن گاه به دلالت روایتی که بلاذری ازفتوحات ابن عامردرخراسان داردبه این نکته واقف می شویم که خواف و۶شهردیگرنیشابوردردهه سوم هجری به دست مسلمانان فتح می شودوقیس بن هیثم سلمی بر این دیاربه حکومت می نشیند .۱۱
پس قدرمسلم این است که خواف باهرنامی که تاقبل ازظهور بهافرید داشته است به همراه شهرهای پیرامون خودازآغازدوره اسلامی جزء نواحی نیشابوربه حساب می آمده است کمااین که بسیاری سلومک وسنگان وزوزن رادرفهرست ۲۱ناحیه معروف نیشابوراحصاءکرده اندودرآن زمانهااززوزن تاقاین راسه روزه می پیموده اندو از سلومک تازوزن ازطریق سنگان یک روزفاصله بوده وازسنگان تا ینابذ یاجنابد-گناباد-دوروز راه بوده است. ازقاین راهی بوده است که به پوشنگ می رفته است برکناررودی که درپایین هرات جاری است وشهرهای زوزن,خرگردوفرگرددرکنارهمین راه قرارداشته اند.دوراه دیگرپوشنج وقاین رابه نیشابوروصل می کرده اند.درقسمت علیای این راههانواحی سنگان, خایمند,وسلومک قرارگرفته بودند.پوشنگ ام القرای نواحی خرگردوفرگردبوده است.خرگرد دارای آب وباغهای بسیاربوده وازشهرکوسویه که هم اکنون درغرب منطقه هرات قراردارد کوچکتربوده است وفرگردازخرگردهم کوچکتربوده وباآبی اندک . مردم این محل اغلب دامداربوده اندبی بهره ای ازباغهای بسیارکه خرگردرابوده است.فاصله پوشنگ مرکزولایت تاخرگرد دوروزوازفرگردتاخرگرد دوروزوازاین آخری تازوزن یک روزراه بوده است وهم درهمین ادواردوشهرنزدیک به سلومک یعنی خرگردوفرگردرااصطخری هم تابع پوشنگ ازشهرهای غرب هرات شمرده است. سنگان,سلومک وزوزن دراوایل قرن چهارم ازجاهای با کشت وبرزوازشهرک های کرباس خیزتوصیف شده اند. ودرهمان حال خرگردشهرکی خرد بوده است که مردمان آن خداوندان چهارپایان واحشام بوده اند.این شهردرردیف ۲۳ازفهرست یکصدوپنج ناحیه آن روزخراسان برای خودجایی داشته است.۱۲
مدرسه نظامیه درخواف
خواف آن قدرازنظرعلمی وفرهنگی موردتوجه بوده است که خواجه نظام الملک(۴۰۸-۴۸۵ه) وزیرمقتدرالب ارسلان وملکشاه یکی ازمدارس نظامیه راکه درعهدخودازحیثیت علمی والایی برخورداربوده است درخرگردخواف تاسیس کند. تاریخ تاسیس این نظامیه مقارن سالهای نخستین وزارت خواجه یعنی سال ۴۵۵ دانسته اندواگربدانیم که نظامیه های آن عصرکه گونه ای دانشگاه به حساب می آمدنددرقلمروپهناورسلطنت الب ارسلان فقط درشهرهای نیشابور- بغداد- اصفهان- آمل- بصره- بلخ-
جزیره ابن عمر- مرو- خرگردخواف موصل وهرات تاسیس یافته اندمی توان ازاهمیت علمی حوزه خواف تصویری روشن داشت. موجبات دیگری که احداث بنای نظامیه رادرخواف می تواندتوجیه کندنخست این که حوزه خواف ازمراکزمهم نفوذپیروان مذهب حنفی بودوعمیدالملک کندری (متوفی ۴۵۶)وزیرسلف نظام الملک باتعصب خاصی میدان تبلیغ واشاعه این مذهب رابرای آنان بازگذاشته بود.نظام الملک که به همان اندازه درمذهب شافعی تعصب داشت واصولا نظامیه هاراپایگاههایی برای ترویج این مذهب می دانست یکی ازاین مدارس رادرخواف دایرکردکه عملا به یاری مذهب محبوب خویش قیام کند. علت دیگراین که خواجه ازاشاعه مذهب اسماعیلیه ونفوذ دشمن سرسخت خودحسن صباح به غایت بیمناک بودومی دیدکه باآن همه تعصب وسرسختی که درحیطه خلافت عباسی وقلمرو سلجوقی نسبت به داعیان وهواداران خلفای فاطمی معمول گشته است, بازدامنه تبلیغات آن قدر وسیع وموثراست که عقایداسماعیلیه ولوبه صورت مخفی درحال گسترش است وچون اتفاقا حوزه خواف به علل زیادی طرف توجه داعیان اسماعیلی بود, درعین حال تاسیس نظامیه در خواف فایده ای ازاین گونه نیزداشت که سپری باشددرمقابل نفوذروزافزون پیروان حسن صباح درخواف ۱۳٫
۱۰- جغرافیای تاریخی ولایت زاوه – ص۱۵۳-۱۵۴
۱۱- مسالک ممالک– ص۲۰۵-۴۳۰
۱۲-حدودالعا لم,منوچهرستوده –ص ۹۲
حمله مغولان
درجریان کشتارسراسری مغول وفتح خراسان به دست چنگیزیان که ازسال ۶۱۷ه آغازمی شودازولایت خواف نامی برده نمی شودواگرهم دروقایع حمله مغول اشاره ای به این سامان می رودکلی ودون ذکرحادثه ای خاص است ازجمله وصاف می نویسدکه ازچهارشهرخراسان بلخ راچنگیزخان به نفس خودخراب کردومرووهرات ونیشابوربه دست تولی خان ویران شدو به طوس وجاجرم وجوین وبیهق وخواف وسرخس لشکرفرستادندوبنیادوجودهمه رانیست کردنداماطبیعی است که درطول وحشی گریهای قوم مغول ودرهنگامی که شهرهرات قتل عام می شودوتنها۱۵نفرازجمعیت عظیم آن زنده می مانندودربحبوبه ای که شهرنیشابورراازروی زمین محومی کنندودرعرصه شهرجومی کارندودرکارزاری که دردیارزاوه دیاری باقی نمی گذارندپیداست که زوزن وخواف وشهرهای تابع آن نمی توانندوضعی آسانترازهرات ونیشابوروزاوه داشته باشنداماقرینه ای که لااقل به مصون ماندن منطقه زوزن ازتعرض مغول گواهی می دهداین است که زوزنیهاسلطان جلال الدین رادرضدحمله ای که علیه مغولهاداشت به شهرراه ندادندومغولهاهرچندشروروخونخواروپیمان شکن بودند,بایدبه حکم سیاست پاس این عکس العمل راداشته باشندبخصوص که می بینیم روی همین مساله دوری ونزدیکی به جلال الدین ازخودشان تعصب خاصی نشان داده اندومثلا درشهرهایی که به اهالی بخت برگشته آنهاامان داده می شود,هواداران جلال الدین راجدامی کنندوگردن می زنندوبه آن دیگریهاکاری ندارند.۱۴ خواف زادگاه آل مظفر
همزمان باورودچنگیزخان به خراسان وظاهرابه دلیل ناامن بودن حوزه خواف که به هرحال درفترت برچیده شدن استیلای خوارزمشاهیان وقرارنگرفتن سلطه مغولان دست بدست می گشت شخصی به نام امیرغیاث الدین حاجی خراسانی که بنابه اقوال مختلف درنشتیفان,سجاوند وسلامه ازتوابع خواف به دنیاآمده بودوازنظرقدرت جسمی بی نظیرمی نمودازخواف به یزد مهاجرت کرد.فرزندان این مردخوافی درمرکزایران اقتدارفوق العاده ای به هم رساندندتاجایی که سلسله مشهورآل مظفررابنیادکردند.
بامهاجرت امیرحاجی به یزدفرزندان وی ابوبکرومحمدومنصوردرخدمت علاءالدوله حاکم یزد مرتبتی یافتند.منصوربه نوبه خودسه فرزندداشت به نامهای امیرمحمد,امیرعلی وامیرمظفرکه این آخری به دستگاه غازان خان واردشدومناصبی یافت.امیرمبارزالدین محمدفرزندامیرمظفر که درسال ۷۰۰ه به دنیاآمددردربارسلطان ابوسعیدودرهنگامی که ازنسل مغولان سلطانی مقتدرنمانده بودکه مرکزیتی درکشورایجادکنداعلام استقلال کردوبطوررسمی ازسال ۷۵۱ه سلطنتی مستقل رابنیان نهاد.مهمترین سلاطین این سلسله که برقسمت عظیمی ازفارس وعراق وآذربایجان وکرمان وحتی نخجوان حکم می راندند عبارت بودندازامیرمبارزالدین,شاه شجاع, شاه منصوروشاه یحیی که این سه نفرآخری ممدوح حافظ شیرازبودند. وغزلهایی کهحافظ درآنها به وصف این خوافی زاده هاپرداخته ونام آنان راجاودانه ساخته بسیارند.سرانجام سلسله آل مظفردرسال ۷۹۵ه توسط امیرتیمورلنگ منقرض گردید. ۱۵
ازوقتی که امیرحاجی بامهاجرت ازخواف بنیادگرسلسله ای ماندنی درتاریخ سیاسی ایران شد و درحالی که خوافی هاقلب ایران رامسخرکرده بودندزادگاه آنان یعنی شهرخواف دستخوش ماجراجویان دیگری بود,سردارانی ازتبارملوک زوزن,امرایمحلی,مغولها,ملوک نیمروزو ملوک کرت هرکدام به نوبه خوددراداره ولایت خواف نقش آفرین بودند. به نظرمی رسدکه بزرگان ودانشمندان ورجال خواف همچنان که دردوره های سلف, گردانندگان چرخ حکومت بودندوبویژه درممالک شرق ایران ازاین حیث اهمیتی داشتندودردوره خوارزمشاهیان این مدیریت درجامعه ملوک زوزن به نوعی استقلال رسده بود.بعدهانیزوخیلی زوددرابتدایروزگارمغولهاتوانستنددراداره بخشی ازخراسان موثرباشندحتی دربحبوبه حملات مغولان وتازمان آمدن هلاکو به ایران یکی ازاهالی خواف به نام اصیل الدین زوزنی وزارت رکن الدین خورشاه اسماعیلی رادرحوزه حکومت اسماعیلیان برعهده داشت واین مقام راتاسال۶۵۴ که خورشاه خودرابه هلاکوتسلیم کرددارابود. بعلاوه ازروزی که ضیاءالملک زوزنی وزیرخراسان ومردمتنفذ دربارسلطان محمددرنیشابوربه دست مغولهابه وجهی صعب کشته شد تاوقتی که مرجان خوافی دستیارحاکم مغول ونماینده اومی شوداین همه طول نمی کشدیعنی ۲۰ سال واین می رساند که روی آوردن مهاجمان مغولی به عناصرخوافی ناشی ازاستعداد فرزندان این دیارومرتبه بالای علمی آنان بوده است. ۱۶
۱۳–جغرافیای تاریخی ولایت زاوه – ص ۱۶۱-۱۶۲
۱۴- جغرافیای تاذیخی ولایت زاوه – ص ۱۷۵-۱۷۶
۱۵- تاریخ آل مظفر – دکتر حسینقلی ستوده,ص۵۸
۱۶ جغرافیای تاریخی ولایت زاوه , محمد رضا خسروی, ص۱۷۷
مغولان درخواف
درطول حملات پیاپی وبرق آساوفراگیرمغول این ولایت درزیرسم ستوران آنان قرارداشت ویا باحضورآنان,ستارگان بختملوک زوزن آن قدرکم فروغ شدکه جزنامی وحاکمیتی ازقبل دیگران نداشتندهرکه بودوهرچه بود,درقلمروتسلط بی چون وچرای چنگیزیان قرارداشت, در یورش هلاکونوه چنگیز,اودرطریق حرکت به طوس وتسخیردوباره خراسان درسال ۶۵۴ه به خواف رسید ودرآنجا به علت کسالتی که بروجودش عارض شده بودمدت زیادی مقام کرد. ظاهراپس ازعبورهلاکووبالاگرفتن اقبال ملوک کرت(۶۸۳-۷۸۳)درهرات,واستقلالی که در سلطنت برحوزه پهناورهرات کسب کردند ولایت خواف جزء اقمارهرات وبوسیله حکام آنان اداره می شدواگراکابروامیران خوافی هم حکومتی برمنطقه داشتندازقبل آل کرت بودامادر کشاکش بین غازان خان (متوفی ۷۰۳)پسرارغون خان مغول وامیرنوروزپسرارغون آقا (مقتول ۶۹۶)وسلاطین آل کرت وملوک نیمروز,دست بدست می گشت. ۱۷
درسال ۶۹۱ه ودرعهدی که غازان خان ازقبل گیخاتو(متوفی ۶۹۴)ولایت خراسان راداشت ((درجیزدازقصبات ولایت خواف جماعتی رنود واوباش اتفاق کرده بودند.وپسران ملوک زوزن راباگروهی ازاکابرآن جابه قتل آورده شهزاده غازان امیرمولای وامیرسوقای رابه
دفع وقهروقمع ایشان نامزدفرمود,چون نزدیک شدندشاه علی پسرملک سیستان (مقتول۷۳۰) از قهستان به هوس خواف آمده بودوآن قلعه راحصاری داد,امرا ناگاه برسروی دوانیدندولشکراو رادرمیان گرفته اکثربه قتل آوردند واموال وچهارپایان ایشان راغارت کردند. شاه
۱۷ – جغرافیای تاریخی ولایت زاوه, محمد رضا خسروی, ص ۱۷۹
علی خودرا به هزارحیلت بیرون انداخت وبگریخت وبعدازآن امراآن قلعه راایل کردند وفضولان وفتانان رابکشتند ورعایارااستمالت دادند ومراجعت کردند)).۱۸
واقعه جیزدخواف البته می رساندکه جبهه ای ازمردم بومی ومتوطن روستاهای خواف علیه ملوک زوزن که دارندجزءایل مغول می شوندآراسته می شودوظاهرامقصودمولف جامع التواریخ آن جاکه ازرنود واوباش یادمی کندهمین مقاومتهای پراکنده مردم علیه ملوک زوزن را درنظرداردکه به سرکردگی پهلوان محمدجیزدی شکل گرفته بود.نهضت مردمی جیزدی های خواف,باردیگروبه فاصله ای نه چندان دورازحمله غازان خان,سرکوب شد,بدین قرارکه : ((چون شهورسنه اربع وتسعین وستمایه ۶۹۴ه درآمدراوی چنین گفت که دراین سال مذکور امیرنوروزبرادرخوداوردای غازان وملک فخرالدین راباپنج هزارمردبه حرب پهلوان محمدبن محمودجیزدی فرستادواین محمدمحمودمردی بوددرغایت دلاوری وزورونهایت شهامت وشجاعت وقرب هزارمردجنگی رزم آزمای درفرمان داشت.چندنوبت امیرنوروزاوراطلب کرددرآمدن وامتثال امراوبه امروزوفرداتعطل می نمود,چون کاراباوطغیان اوازحددرگذشت درغضب رفت,برادروملک فخرالدین رابه حرب اوفرستادوچون امیراورادی وملک فخرالدین به خواف درآمدند,محمدبن محمودپناه به حصاربرد.چهارماه پیوسته ازجانبین حرب کردند و بسیاری خلق خواف ازواسطه مرورعسکرین وحروب فریقین به قتل پیوست وملک فخرالدین بیشترقلاع وقصبات وبقاع وقری خواف رابه زحم تیغ مسلم ومسخرگردانیدودرمواضع و مساکن اعادی ومنازعان ومخالفان ملک امیرنوروزازقتل ونهب هیچ باقی نگذاشت واکثرولات وزعام ومتمولان خواف رابکوفت وبعضی رابمصادره وطایفه ای رابه شکنجه وتعذیب مجحف گردانیدوچون مراجعت نمودامیرنوروزاورابه اصعاف ماضی بنواخت وحکومت شهرهرات را بدو مفوض کرد.)) ۱۹
ملک فخرالدین ودیگرملوک هرات به این نوع کمکها ازجانب قدرتهای مغولی مستظهربودندکه درطول سلطنت خودبرهرات,ولایت خواف راهم به ضمیمه دیگرشهرهای این حوزه اداره می کردندزیراقتل وغارت مردم همین محل ازجمله سنگهایی بودکه بنای سلطنت آل کرت برآن استوار می شد ! ملوک آل کرت درخواف
شاهان آل کرت که ازسال ۶۴۳ه.ق تا۷۹۲برمشرق ایران حکومت کردند,هرات رابه پایتختی برگزیدند.مقتدرترین دست نشاندگان وتابعان خراجگزارآنها,ملوک غرجستان واسفزاروخواف و فراه وسیستان و…بودندولی اینان نیزبه نوبه خویش تابعان ودست نشاندگانی داشتندوزعیمان و اعیانی مطیعشان بودندکه سپاهیان ومقطعان عادی تابع دسته اخیرالذکربودندمثلا ملک خواف سه قلعه درکوهستان داشت وهزارنفرسپاهی وقوای بسیارزیرفرمان اوبودند.سلسله های شاهان کرت به مناسبت اشرافی که ازدارالسلطنه هرات برخواف داشتندگهگاهی درمقابل ملوک ناحیه خواف قرارمی گرفتندودرنتیجه لشکرکشیهایی ازهرات به خواف صورت می گرفت ازجمله به دنبال آشوبهای جیزدوقیام پهلوان محمدجیزدی وجنگهای ملک محمودسیستانی وامیرنوروز,ملک فخرالدین کرت چنان که گذشت همراه برادرامیرنوروزبه ولایت خواف راه یافت واوبیشتر آبادیهای این سامان رادرنوردید.سلطه خواجه مجدخوافی برولایت خواف,پای ملک غیاث الدین (متوفی ۷۲۹ه) چهارمین پادشاه این دودمان رابه حدودخواف بازکرد. زلزله درخواف
چندسالی پس ازآشوبهای ناشی ازجنگهای امیرخواجه مجدوملک غیاث الدین کرت به طریقی که گفته شد,منطقه خواف رازلزله ای وحشتناک به لرزه درآورد.اتفاقا کانون اصلی زلزله درجیزد بودهمان جاکه معرکه جنگ ملک فخرالدین بودباپهلوان محمدجیزدی. تلفات ناشی ازاین زلزله تنهادرحوزه خواف واززوزن تاجیزد سی هزارتن بود.
مجدخوافی شاعرونویسنده قرن نهم درقطعه ای کوتاه به زلزله خواف اشاره کرده است:
صباح دوشنبه ربیع نخست شب چارده وهفتصدوسی وهفت
زمین جنبشی کردبراهل خواف بسی فتنه تاروزمحشربه خفت
اگربگذری برنواحی جزد به بینی که باآن جماعت چه رفت
به سنگ اجل خردشدزیرخاک بسی گردن سرفرازان زفت
کجامسجدجمعه وسقف طاق کجاقصرفیروزوایوان تخت؟ ۲۰
پایان دوران شکوه وعظمت خواف
۱۸- جامع التواریخ , رشید الدین فضل الله , ج۲ص ۶۸۴
۱۹- جغرافیای تاریخی ولایت زاوه, محمد رضا خسروی, ص۱۸۰ ۲۰-روضه خلد , مجد خوافی , ص۱۱۷
به نظرمی رسدکه خواف ازنخستین روزهای ظهورش درعرصه جغرافیای خراسان که مقارن بانیمه اول قرن دوم هجری است.وزوزن – اگرچه تاریخی داردپیوسته بادنیای باستانی ایران- اما ازهمان قرون اولیه اسلامی که حرکتهاونهضتهای سیاسی-مذهبی ایرانیان شروع می شود, درتاریخ ایران ودرنقشه جغرافیایی زمان,بعنوان مراکزی بسیارمهم مطمح نظرقرارمی گیرند. این دوشهر-خواف وزوزن-درهیات یک ولایت متحدهمواره طریق اوج رامی پیمایند.آخرین کانونهای زنده زردشتی گری هستند,پیغمبری ازتبارمجوس درآن ولایت ظهورمی کند.سپس اسلام چترفرهنگی وسیع خودرابه پهندشت زوزن می گشایدوعلماوفقهاوشعرایی که اغلب به زبان عربی آثارخودرامی نویسنددراقطارولایات خواف وزوزن نامبردارمی شوندوبعددرزمینه ای این چنین مساعدنظامیه معروف زمان درآن جاگشایش می یابد.وزراوصدور,سپهسالاران, فرماندهان,مشاوران ومشرفان خوافی وزوزنی به همه دربارهای آن عصرازاسماعیلیان گرفته تاغزنویان وسلجوقیان وخوارزمشاهیان ومغولان راه می یابندونبض اداره کشوررادرکف با کفایت خود می گیرندواززمانی که دردولت محمودیان,اقتداررجال خوافی مخالفانشان راوامی داردکه چونان شاخ بنفشه سربرزانوی غم بگذارندتاآخرین سالهای قرن نهم که گردونه تاریخ مسئولیت ایام فترت تیموری رابه عهده روستای خواف می سپارد.نام ولایت خواف درطول پانصدسال تمام برسرزبانهاست.ازآن سوی فرزندانی ازخواف بیش ازنیم قرن سلطنت براقالیم مرکزی ایران راقبضه می کنندوپس ازاین که طوماربسیاری ازحکومتهای دست نشانده رادرگوشه وکنارایران درهم می پیچند,بعنوان نامی ماندگاربه دیوان حافظ شیرازراه می یابند.۲۱
دانشمندان وشاعران ومورخان والاوارجمندی مانندشاه سنجان بامرتبه بلندعرفانش حسین بن احمدزوزنی باکتاب المصادروشرح متعلقاتش,حافظ ابروبامجموعه تاریخش وفصیحی خوافی با مجمل التواریخش ومجدخوافی باروضه خلدش وبسیاری دیگرباآثارمتعددشان جایگاه بلندی درادبیات وعلوم زمان اشغال می کنندوخواف که می رودتابعنوان نقطه برخوردفرهنگهای گوناگون ازقهستانی وسجزی وهروی ونیشابوری پایگاه فرهنگی عمده ای باشد,این موقع علمی-اجتماعی رادرچندین قرن پیاپی نگه می داردوباازمیان رفتن تیموریان وظهوردولت صفوی درسالهای واپسین قرن نهم هجری یکباره موقعیت خودرادرنشرقدرت وقلم خراسان ازدست می دهد. باظاهرشدن((تربت حیدری))درخراسان میانی وبه جای زاوه, خواف به عنوان بخشی گمنام باصطلاح دردرج عنوان عام وشامل تربت حیدریه, ساقط می شود.
خواف دردوران صفویه
ظاهراولایت خواف تااوایل دوره شاه طهماسب صفوی حکومت جداگانه ومستقلی داشته است. در نامه ای که ازدربارقزوین به محمدخان شرف الدین اوغلوحاکم دارالسلطنه هرات نوشته می شودودرآن نامه بتفصیل,کیفیت پذیرایی ازهمایون,پادشاه هندبه وی دیکته می گردد,آمده است که: ((وحاکم غوریان وفوشنج وکوسویه درولایت خودمهمانی نمایندوحاکم باخرزدرجام مهمانی نمایندوحاکم خواف وترشیزوزاوه ومحولات درمحال سرای فرهادکه در۵فرسنگی مشهداست مهمانی نمایند)). ۲۲
درهمین نامه به مستقبلین ازمقدم همایون شاه تعلیم داده می شودکه:
((… بایدحافظ دوست محمدخوافی ودیگرگوینده وسازنده مشهورکه درشهرباشدهمه وقت حاضربوده وهرگاه که پادشاه خواهندبی توقف به نغمه وترنم پرداخته آن حضرت راخوش وقت سازند)).
درهمین زمان شاه طهماسب,خبردیگری هم ازخواف داریم بدین قرارکه:
وقتی درسال ۹۴۴ه شاه درتبریزبه سرمی برد,خواجه کلان ملک زاده خواف که پرورده این دولت وجوان سپاهی جلدبودبه اغوای شیطان راه گم کرده بااولیای دولت دل دگرگون نموده قلعه استاه خواف رامضبوط ساخته آغازطغیان کردوحسب الامر,بعضی امرابه رفع اومامور گشته استادشیخی توپچی رابه نصیحت اوبدانجافرستادندواوآن بیچاره رابه یک زخم تیرهلاک کرده آخرآن قلعه که درتمامی ایران وتوران به حصانت اشتهارداردبروجهی که درضمیرهیچ کس نمی گذشت به نیروی دولت قاهره بدست درآمده اورادراواخرزمستان بدرگاه اعلی آورده حسب الفرمان قضاجریان ازمناره نصریه تبریز به یک پای برکشیده به بدترین صورتی هلاک گردید.
ازمطالعه فهرست کارگزاران حکومت شاه طهماسب که درآن ولیخان چرخچی باشی خراسان از اویماق شرفلواستاجلوولایت خواف
۲۱- جغرافیی تاریخی ولایت زاوه, محمد رضا خسروی, ص۱۹۰-۱۹۱ ۲۲- شاه طهماسب صفوی, به اهتمام عبدالحسین نوایی, ص۵۹-۶۱
وباخرزرامعابرعهده داردبه این نتیجه می رسیم که پیوستگی خواف وباخرزبعنوان حکومتی واحدازاواخردوره شاه طهماسب صورت گرفته است. دردوره شاه سلطان محمدصفوی(۹۸۶-۹۹۴ه)هم,مرشدقلیخان که باعلم کردن عباس میرزادر برابردربارداعیه تسلط برخراسان وتهران رادرسرداشت,ابتدابرخواف وباخرزحکومت می کرد.یعنی مرشدقلیخان درطریق ابرازمخالفت خویش بادربارقزوین به مشهدواردشده به سلمان خان حاکم مشهدتکلیف می کندکه صلاح خان دراین است که مشهدراتسلیم کندوبه جانب خواف وباخرز که تعلق به وی داردعزیمت کرده درآن ولایت به فراغت وعافیت گذراند.سلمان خان که به جزاطاعت وانقیادچاره نداشت رضاجوی گشته به رفتن آن ولایت راضی شد.مرشد قلیخان,معتمدان رفیق راه اوگردانیدکه مشارالیه رابه خواف وباخرز رسانند))بدین ترتیب پس ازمرشدقلیخان حکومت ولایات خواف وباخرزبه سلمان خان می رسدواین شخص نوه خواهر شاه اسماعیل دوم وازبزرگ زادگان طایفه استاجلوبود. ۲۳
درسال ۹۹۸ه یعنی درسومین سال جلوس شاه عباس,عبدالمومن خان ازبک به خراسان روی آوردوپس ازتصرف مشهدبه حرم رضوی تاخت ومردم بسیاری رابه ضرب تیغ ازپای درآورد
حاکمان شهرهای خراسان اغلب قلمروحاکمیت خویش رارهاکرده به نواحی دیگرایران روی آوردند.وحشتی که ازعبدالمومن خان ازبک دردلهابهم رسیده بودچندان زیادبودکه:
((اکثرمحال خراسان خصوصاجام وخواف وباخرزوکوسویه وغوریان وفوشنج ازقزلباش خالی شده به تصرف ازبکیه قرارگرفت.محمودخان صوفی اوغلی استاجلوحاکم نیشابوربه سعی
ملازمانش که خانه کوچ درنیشابوراقامت داشتندشهرراخالی کرده به بسطام آمد.آن ولایت نیز به آسانی به دست ازبکیه درآمد.گنجعلیخان چندگاه درخواف قلعه سلامه رانگاه داشته مردانگی هانمودامابالاخره چون ازکمک مایوس شدازبیم آوازه مخالف آهنگ عراق سازکرد)).۲۴
چنین به نظرمی رسدکه بزرگان خواف باسقوط تیموریان درمشرق ایران,نفوذ واعتبارخودرابه دربارتیموریان هندکشاندندواین معنی ازاین جاپیداست که ابونصرخوافی ازمردم این ولایت در سال ۱۰۰۵ه.ق بعنوان سفیرجلال الدین محمداکبرپادشاه وفرمانفرمای کل ممالک هندوستان درقزوین به حضورشاه عباس کبیرمی رسدوتحفه هاوهدیه های پادشاه هندرابه شاه ایران تقدیم می دارد.ابونصربه همراه ضیاءالدین پسررفیع الدین قاضی کاشان ویادگارسلطان روملوازراه کبچ ومکران به کرمان آمده ودرقزوین برشاه واردمی شوند.مطمئناسفارت ابونصرازهمیت ویژه ای برخورداربوده زیراکه به تصریح صاحب عالم آرا:
((حسب الفرمان قضاجریان,میدان سعادت قزوین راچراغان کرده بازارهاراآزین بستند)).
خواف درمسیرجهانگردان اروپایی
بیشترکسانی که به نحوی ازمنطقه خواف گذشته اندمشتاقان پهنه عریان کویرهای ایران بوده اند((بزرگترین این کویرها,کویربزرگ نمک است که دشت کویرنامیده می شود.ازاین کویرتا کنون یک اروپایی به نام دکترلوزه دیدن کرده است.تعدادکویرهای معمولی بی شماراست وکویرجنوب خواف یکی ازبزرگترین کویرهای این منطقه است.)) به نظرمی رسدکه منظوردکترلوزه ازکویرجنوب خواف,کویرمعروف به نمکزارباشدکه درچهل کیلومتری جنوب شرقی نیازآباداست.این کویرکه بخش عظیم آن جزءخاک افغانستان قرارگرفته به طول هفتادوپنج کیلومترتامنتهی الیه دق تیرگان درمشرق خاک قاین وهمچنان درخط مرزی امتداد دارد وستوان استوارت که درسال۱۸۸۰م ازاصفهان وطبس به سرزمین ترکمنهاسفرکرده بود عقیده داشت که کویربزرگ روزگاری بستریک دریای کم عمق بوده است اوبه افسانه های ایرانی که سلیمان به کمک دودیواین دریاچه رادرسرراه دریای خزربه وجودآورده اشاره می کند.فورسترکه درسال۱۷۸۵م ازخواف گذشته است ضمن اشاره به آسیاهای بادی منطقه می گویدکه این آسیاهادرقلمرواسلام ازخیلی پیش معمول بوده ومسلمااولین دفعه توسط صلیبیون به اروپابرده شده است. به قول فورسترکاف یاخواف جمعیت بسیاری داشته وازاین جاتجارت با هرات ومشهدوترشیزبرقراربوده است.فورسترهمچنین یادآوری می کندکه اول دسامبراین سال در((رویه خواف))برف شروع به باریدن کرده وهوابه قدری نامساعدشده که مسافرتش اجبارا متوقف گردیده است.. ۲۵
۲۳- جغرافیی تاریخی ولایت زاوه, محمد رضا خسروی, ص۱۹۳-۱۹۴ ۲۴- جغرافیی تاریخی ولایت زاوه, محمد رضا خسروی, ص۱۹۴
۲۵–تحقیقات جغرافیایی راجع به ایران , آلفونس گابریل, ترجمهفتحعلی خواجه نوری, ص ۱۸۰
پ-م- لساردرسال ۱۸۸۲م درموقع مسافرت دوم خودازافغانستان به کرات که درآن موقع نقطه اتکاء برای دفاع ازمرزایران محسوب
ودارای اهمیت فوق العاده بودازراههایی عبورکردکه تاکنون کمترتشریح شده بودوپس ازآن ازطریق خواف وتربت حیدری به مشهدرهسپارشد. هنتیگن درزمستان سال ۱۹۰۳ درطول سه ماه مسافرتش درشرق ایران که نزدیک مرز افغانستان است ازگودال کویری دیدن کردکه اوآن راازروی اسم واحه خواف,کویرخواف می نامد.اومی گویداین کویرازخاک وسنگلاخ تشکیل یافته است ودراواخرزمستان بایستی کاملازیر آب قرارداشته باشد.
نیدرمایردرسال ۱۹۱۲میلادی هنگام بازگشت به تهران ازطریق تربت وترشیزمسافرت کرد.اوبادیزکه ازطریق روی خواف سفرکرده بوددرکاشمربه هم رسیدند.
آ.شتاین باستان شناس نیزدرسال ۱۹۱۵ وضمن سومین سفرخودبه آسیاازطریق مسکن هزاره ها وبلوچ هاازمشهدبه روی خواف آمده بود. وخواف چون ازاواخرعهدقاجاردوره فترت بزرگی راآغازکردوازنظرهاافتاد.
منابع ومآخذ
۱– سایت historical background
۲- اینترنت
۳–www.ISTTA.IR
۴- historical background..
۵- الملل النحل, ابوالفتح محمدبن عبدالکریم شهرستانی, تصحیح وتحشیه از جلالی قائنی, انتشارات اقبال,تهران, ۱۳۵۰
۶- ایران شاه,ابراهیم پورداوود,بمبئی,۱۹۲۶
۷- ایران بعد از اسلام,عبدالحسین زرین کوب, چاپ امیرکبیر, تهران,۱۳۶۴
۸– مسالک ممالک , اباسحاق ابراهیم اصطخری,به اهتمام ایرج افشار, تهران,۱۳۷۴
۹–حدودالعا لم من المشرق الی المغرب,به کوشش منوچهرستوده, کتابخانه طهموری,تهران, ۱۳۶۲
۱۰- تاریخ آل مظفر – دکتر حسینقلی ستوده,دانشگاه تهران , ۱۳۶۴
۱۱- جغرافیای تاریخی ولایت زاوه , محمد رضا خسروی, انتشارات آستان قدس رضوی,مشهد, ۱۳۶۶
۱۲ روضه خلد , مجد خوافی, به کوشش حسین خدیوجم, چاپ زوار, تهران,۱۳۴۵
۱۳- تحقیقات جغرافیایی راجع به ایران , آلفونس گابریل, ترجمه فتحعلی خواجه نوری, انتشارات ابن سینا, تهران,۱۳۴۸
۱۴- – شاه طهماسب صفوی, به اهتمام عبدالحسین نوایی, بنیادفرهنگ ایران, تهران, ۱۳۵۰
۱۶- جامع التواریخ , رشید الدین فضل الله, دوره دوجلدی, انتشارات اقبال,تهران, ۱۳۵۲
پاسخ دهید