میرزاقلیِ مشهدی/ هروی (م. ۹۸۳ یا ۹۸۴)،
نام شاعر، میرزا قلی و تخلص او میلی بوده است. از تاریخ تولد وی اطلاعی در دست نیست؛ ولی میدانیم که در جوانی به سال ۹۸۳ یا ۹۸۴ چشم از جهان پوشیده است. این سخنور را گاه به هرات هم منسوب داشتهاند که در دورۀ صفویان مرکز خراسان و محل تجمع فضلا، شعرا و هنرمندان بوده است؛ ولی بیشتر تذکرههای معتبر عصری، وی را مشهدیالاصل نوشتهاند. برخی نیز تنها به ذکر این نکته که از طایفۀ تکلّو یا ترک بوده است، بسنده کرده یا نام زادگاهش را فروگذاشتهاند.
در کتاب خیر البیان که کمی پس از درگذشت میلی تحریر شده (۱۰۱۶تا۱۰۱۹ق) و به سال۱۰۳۵ در آن تجدیدنظر و تقدیم شاهعباس شده است ؛ آمده :
میرزا قلی میلی در اصل از طبقۀ قزلباش و شیعهمذهب بوده است و در مشهد مقدسه نشو و نما یافته و مربی وی شاهزادۀ رفیع مقدار سلطان ابراهیم میرزاست و همواره در مشهد مقدسه با مولانا ولی و خواجه حسین ثنایی و برخی از شعرای بلاغت آثار همصحبت میبوده و اشعار در میان میآوردهاند و مناظرات و معاشقات واقع میشده و در روش قصیده، ارواح سیف الدین و ظهیر را مسرور و از شور غزل، روان خسرو و حسن را بر داغ دل مرهم ناسور و باقی واردات طبع سلیمش زیب دواوین اعجاز آیین متقدمین و متأخرین است و الحق در روش وقوع بسیار خوش اداست و هیچ بیتش بیکرشمۀ نازکی نیست.
در زمانی که شاهزادۀ عالی مقدار از مشهد مقدسه به اردوی معلّی عزیمت نمود، میلی از مشهد به قندهار رفته و ایامی به خدمت شاهزادۀ جهانیان سلطان حسین میرزا بوده و از آنجا به هندوستان شتافته و چندان امانی نیافته به جوار رحمت ایزدی پیوست و اشعار دلفریبش را مولانا قاسمی [خوافی] که با وی دم از مصادقت میزد، جمع نموده و قریب به دوهزار بیت شد.
پس از شهرت در شهر مشهد و سفر به سبزوار و ملازمت سلطان ابراهیم صفوی به سببی از شاهزاده مزبور رنجیده و عزم دارالسلطنه قزوین کرده و در میان شعرای مجتمع در دارالسلطنه نیز فضل و قدرت خویش را بر همگان ظاهر ساخته است. اما از آنجا هم رخت به گیلان کشیده و نزد خان احمد میرزا، والی گیلان، قربتی یافته و عاقبت به سبب ایجاد کدورت میان میلی و میر جهانگیر، امیرالامرای خان احمد، دیگر بار متوجه موطن اصلی خود، خراسان شده است.اما به سبب بیسامانیهای این خطه در اواخر عهد، رخت به دیار هند کشیده و کمی بعد، در سنین جوانی، متقاضی اجل بساط وجودش را برچیده که آن واقعه به سال۹۸۴ق اتفاق افتاد.»
میلی مشهدی بسیار سفر کرده است؛ از مشهد به سبزوار، از آنجا به قزوین، دارالسلطنه، سپس به گیلان، بعد از آن به خراسان، نهایتاً به هند رفته است. به مداحیِ حاکمانِ کوچک و بزرگ عمر گذرانیده است.
گویا «او را با خواجه حسین ثنایی و غزالی و وحشی و ولی مشاعرات و مباحثات در ایران و هند بوده …».
دستِ آخر هم یکی از همان ممدوحان -نورنگخان، از گماشتگانِ جلال الدین اکبرشاهِ گورکانی- میلی را زهر خورانده است. همان زمان جسدِ او را به مشهد آورده اند. گورِ او در «حدود صدمتری شمال شرقی ساختمان ایستگاه راه آهن مشهد» است.
حدود هزار و پانصد بیت از اشعار این شاعر مشهدی شامل قصیده، غزل، ترجیع و ترکیببند در خلاصهالاشعار، بازنویسی شده است. در سالهای اخیر نیز استاد فقید، محمد قهرمان اشعار این شاعر شیعیمذهب را جمعآوری و تصحیح کرد و همراه با شرححال وی با عنوان «دیوان میلی مشهدی (از گویندگان مکتب وقوع)» چاپ کرد.
(لازم به یادآوری است که در ربع اول قرن دهم هجری، مکتب تازهای در شعر فارسی به وجود آمد که غزل را از صورت خشک و بیروح قرن نهم بیرون آورد و حیاتی تازه بخشید و در نیمه دوم همان قرن، به اوج کمال رسانید و تا ربع اول قرن یازدهم ادامه داشت. این مکتب تازه را که برزخی میان شعر دوره تیموری و سبک معروف به هندی است، «زبان وقوع» میگفتند و غرض از آن، بیان کردن حالات عشق و عاشقی از روی واقع بود و به نظم آوردن آنچه در میان طلب و مطلوب به وقوع میپیوندد؛ یعنی شعر ساده بیپیرایه و خالی از هرگونه لفاظی و اغراق شاعرانه.)
میلی قصایدی هم در وصف امامرضا(ع) سروده است.
“میلی” در دوران شکفتگی و اعتلای مکتب وقوع میزیسته است. استاد فقید احمد گلچین معانی، در مقدمۀ کتاب “مکتب وقوع در شعر فارسی” مینویسد: «در ربع قرن اول قرن دهم هجری مکتب تازهای در شعر فارسی به وجود آمد که غزل را از صورت خشک و بیروح قرن نهم بیرون آورد و حیاتی تازه بخشید و در نیمۀ دوم همان قرن به اوج کمال رسید و تا ربع اول قرن یازدهم ادامه داشت. این مکتب تازه را که برزخی است میان شعر دورۀ تیموری و سبک معروف به هندی، «زبان وقوع» میگفتند و غرض از آن بیانکردن حالات عشقی و عاشقی از روی واقع بود و به نظمآوردن آنچه در میان طالب و مطلوب به وقوع میپیوندد؛ یعنی شعر سادۀ بیپیرایه و خالی از هرگونه صنایع لفظی و اغراقات شاعرانه».
باید گفت “میلی” از گویندگان خوب وقوعی به شمار میآید. مؤلف منتخب التواریخ دربارۀ او نوشته است: اگر تا این زمان (سال ۱۰۰۴) زنده میماند، اکثری ازین خامکاران را در دل از سودای شعر سرد میشد. مؤلف خلاصةالاشعار نیز غزل او را بر ثنایی و ولی و اغلب شعرای عراق برتری داده است.
نمونهای از اشعار میلی که در این کتاب آمده، این شعر است:
دلا بیطاقتی کم کن چو شیدا کردهای خود ر که امروز است یا فردا که رسوا کردهای خود را
ز انکار محبت خویش را بازی مده چندین که بازیبازی ای دل، گرم سودا کردهای خود را
برای شکوۀ من رفتهای ای غیر، سوی او به این تقریب، باری پیش او جا کردهای خود را
کنی هر دم شتاب نامه بردن پیش او، قاصد بدان ماند که رفتهرفته شیدا کردهای خود را
دلا پایت نمیآید ز شادی بر زمین، گویا چو میلی صید فتراک تمنا کردهای خود را
فهرست مطالب این کتاب بدین ترتیب است:
پیشگفتار؛ مقدمه؛ غزلها؛ رباعیها؛ متفرقات؛ قصاید؛ ترکیببند ـ ترجیعبند؛ تعلیقات.
فهرستها: اهم لغات، کنایات، ترکیبات و تعبیرات؛ فهرست الفبایی غزلها؛ فهرست الفبایی رباعیها؛ فهرست الفبایی قصاید؛ فهرست عام اعلام؛ مآخذ و مراجع.
گویا اشعارِ میلی را نخست بار قاسمیِ خوافی گرد آورده است. دیوانِ چاپی، که اشعاری در قالبهای غزل و رباعی و قصیده و ترکیببند و ترجیعبند را در بر میگیرد، با مشخصاتِ زیر در دست است:
چون کنی دورم، نگاهی کن که بهر احتیاط
رشته میبندند بر پا مرغ دستآموز را
ص. ۳۷
گمنامِ عشق را نتوان یافت ای اجل
روزی که آیی، از پی افغان من بیا
ص. ۴۱
درآمدیّ و ندارم چو باد گستاخی
که همچو گل بگشایم قبای تنگ ترا
ص. ۴۲
میدان حرف داد سؤال توام، ولی
برتافت دستِ شرم، عنان جواب را
ص. ۴۴
مرنج، چشم اگر از تو برنمیدارم
که آرزوی تو بسیار بوده است مرا
همانجا
با آنکه بپرسیدن ما آمده، مُردیم
کآیا ز که پرسیده ره خانة ما را
با غیر نشینیّ و فرستی ز پی ما
آنکس که نداند ره کاشانة ما را
ص. ۴۶
منم و دل خرابی، به تو میسپارم او را
به چه کار خواهد آمد، که نگاه دارم او را
همانجا
دلم ز وصل تسلّی نمیشود امروز
اگر غلط نکنم، هجر یار نزدیک است
ص. ۵۱
ز خویش ساخت مرا زلف یار، بیگانه
هنوز سسله جنبان آشنایی نیست
ص. ۵۲
بسیار بی ملاحظه ای در جفا، مگر
دانسته ای که از تو دلم را گزیر نیست؟
ص. ۵۳
تو با رقیبی و میلی تغافلی دارد
تغافلی که کم از صد نگاهِ حسرت نیست
ص. ۵۷
از بس که نم گرفت زمین زآبِ دیدهام
در وادی بلا اثر از گردباد نیست
ص. ۵۹
بسکه از نازکی خوی تو میاندیشم
با خیال تو مرا زهرة گفتار کجاست
همانجا
زپافتادگیام را همین نتیجه بس است
که سایه بر سرم آن سروِ نازنین انداخت
ص. ۶۴
میلی نسیم آه تو گویا برو گذشت
کان خطّ نودمیده مشوّش برآمدهست
ص. ۶۵
میدهد میلی نهال آه من از سرو یاد
تا خیال قامتش در طبع موزون من است
ص. ۶۸
دهد نشستن یار آنچنان ز رفتن یاد
که نانشسته مرا گوش بر بهانة اوست
ص. ۶۹
از بادة خیال توام دوش دست داد
کیفیّتی، که نالة زارم ترانه شد
ص. ۷۲
ز تپیدن دل خود، شب هجر در عذابم
که غمت نمیتواند که در آن قرار گیرد
همانجا
میلی شدم چو کاه و ز بار گران غم
توفان اشک بر سرِ آبم نمیبرد
ص. ۷۳
از بزم تو بیرون ننهم پا که مبادا
تا آمدنم اهلِ حسد جا نگذارند
ص. ۷۴
ای دل آغاز کن افسانة ایّام وصال
تا به مشغولیِ این قصّه، شب غم گذرد
ص. ۷۷
رسانده مردنِ دل را به آنکه گر خواهد
به یک نگاهِ دگر، کارِ خود تمام کند
ص. ۸۲
بسکه هردم به فریب از ره دیگر گذری
هیچکس بر سر راه تو دگر ننشیند
همانجا
شمعِ من! منع من از آه شرربار مکن
که ترا این سببِ گرمی بازار شود
ص. ۸۸
چندان شب غم آه دلِ تنگ برآورد
کآیینة صبح از نفسش زنگ برآورد
لاله پی بگرفتن دامان تو دستیست
کز خاک، شهید تو به این رنگ برآورد
ص. ۱۰۵
از آبِ دیده کردم سیراب، نخل او را
شاید به این نم از وی، برگ نوا برآید
مفرست روز هجران، پیغام وصل سویم
جان را ز ره مگردان، بگذار تا برآید
ص. ۱۰۶
زآتش شوق، جگرسوختگان دم نزنند
سوز دل را به زبان شمع ز خامی آورد
همانجا
دارد هوای بزم رقیب، آفتاب من
ای شوق، همچو سایه مرا از قفا مبر
ص. ۱۰۸
امشب خیال آن لب پرشور تا به روز
در چشم خونفشان چو نمک بود خوابسوز
ص. ۱۱۲
از غایت غیرت، منِ دیوانه به خود هم
حرفی که ازو میشنوم، باز نگویم
ص. ۱۱۷
همآغوش است [یاد] آن قد و رخسار در خاکم
پی افشای راز ای سرو [و] گل، از گِل مروییدم
ص. ۱۲۳
ز ناامیدیام ای ناله شرم باد ترا
کزین زیاده گمان داشتم سرایت تو
ص. ۱۳۲
درین رشکم که گویا مدّعای غیر شد حاصل
که بوی آرزومندی نمیآید ز آه او
ص. ۱۳۴
تنم گداخته، جان خسته، دل شکسته، ببین
که این دوروزهجدایی به من چها کرده
ص. ۱۳۸
نبود شرار آهم دمِ واپسین، که با جان
به مشایعت برآید، جگر هزارپاره
ص. ۱۴۰
ای تیغِ یار، بر سر میلی میا دگر
تا چند قطعِ این ره پیموده میکنی
ص. ۱۴۳
در آمدن مگر امروز با رقیبانی؟
که وعدهام به سرِ رهگذار[۲] خود کردی
هوای بزمِ که داری، که بازم از وعده
اسیر سلسلة انتظار خود کردی؟
ص. ۱۵۰
نسیمِ آه من از شوقِ آن رمیدهغزال
چو گردباد عَلَم شد به دشتپیمایی
همانجا
بهر خجالت من برِ مجلسیان
ص. ۱۵۱
ای شاخ گل تازه، ز دلبستگی من
نورستهنهال تو بسی داشت گرانی
ص. ۱۵۲
چون درِ خانة غارتزده چشمم باز است
تا سپاه مژه را رهزنِ خوابم کردی
ص. ۱۵۳
از «متفرّقات»:
در فراقت زان نمیمیرم که ناید در دلت
کاین ستمنادیده، روزی چند با هجرم نساخت
ص. ۱۶۳
بگذشت یار و بیخبرم ساخت، وز پیاش
جان رفت آنچنان که مرا هم خبر نکرد
ص. ۱۶۴
ز خلفِ وعده نهای منفعل، چو میدانی
کسی ز وعدهخلافی در انتظار نبود
همانجا
کردم به دیگری پی رفعِ گمان غیر
اظهارِ عشق و یار به من بدگمان بماند
همانجا
بخت اگر در خواب یک دم همدم یارم کند
دل تپد از شوق چندانی که بیدارم کند
همانجا
جراحتهای دل هرگه که بینم
نگاهم تا کمر در خون نشیند
ص. ۱۶۵
بدبختیام ببین که شود مانع وصال
خوابی که در فراق تو هرگز نداشتم
ص. ۱۶۶
چنان گداختم از آتش غمت که اجل
مرا نیافت شب هجر، تا ننالیدم
همانجا
پس از عمری که در بزم وصالش جای خود بینم
بهعمدا کس فرستد تا کند آوازم از بیرون
ص. ۱۶۷
چنان ز هجر تو عمرم به ناخوشی گذرد
که دشمنان همه خواهند زندگانی من!
همانجا
شبم را نیست امّید سحر در فرقت ماهی
نسیمِ آه سردم در غلط میافکند گاهی
ص. ۱۶۸
ز اضطرابِ دلم رشک میشود ظاهر
چو پیشِ غیر، مرا در خیال میگذری
همانجا
[۱]. این ابیات در نسخِ اساسِ کارِ مصحح نبوده؛ وی آنها را در بخشِ «متفرّقات» یککاسه کرده است.
[۲]. در نسخهی مصحَّح: «رهگذر»، که قطعاً خطای تایپیست.
[۳]. وزنِ این غزل «مفتعلن فعلن فعلن فعلن» (= فعل فعول فعول فعول فعول) است. میلی دو غزل در این وزن دارد. مصحح در «تعلیقات»، صص. ۲۵۹-۲۶۰، اینگونه آورده است:
فصیحی هروی، ملکالشّعرای خراسان (ف ۱۰۴۹) نیز در بحر متقارب دهرکنی اثرم مقبوض مقصور … غزلی دارد با این مطلع:
نافـه چـو طـرّة غالیهبار تو نیست |
عنبر سوده چو خطّ غبار تو نیست |
(تذکرة میخانه: ۵۷۹)
با توجّه به سال فوت میلی، روشن است که غزلهای او –در وزنی آنچنان ثقیل و مشکل- قبل از غزل فصیحی سروده شده بوده و شاعر اخیر در انتخاب این بحر، از وی تأثیر پذیرفته است.
صورتِ کاملِ این غزلِ فصیحی در صفحهی ۲۵۲ نسخهی چاپیِ اشعارش که پیش از این، در مطلبِ مربوطِ به فصیحی، شناساندیم جای دارد، باز هم به نقل از میخانه.
عنوان مقاله: سبک وقوع در غزل هاي ميلي مشهدي |
نویسندگان: مشهدي محمدرضا* |
* |
چکیده: |
در قرن دهم هجري، ميان شعر دوره تيموري و سبک هندي، سبکي حد واسط و نوين در غزل فارسي پديد آمد که سبک وقوع ناميده شده، شعر اين سبک، حالات عشق عاشق و معشوق را بطور واقعي بيان مي نمود و جزئيات عشق زميني را به زباني ساده، بازتاب مي داد. ميلي مشهدي، شاعر قرن دهم هجري است. پرسش اصلي پژوهش حاضر اين است که آيا ميلي مشهدي در غزلهايش، وقوعي سراست و آيا نشانه ها و ويژگي هاي سبک وقوع را در اشعارش مي توان مشاهده نمود؟ پاسخ اين پرسش را در اين پژوهش مي يابيم، زيرا همه ويژگي ها و نشانه هاي سبک وقوع، بطور برجسته و فراوان در غزل هاي ميلي، نمايان است. از جمله: سادگي زبان شاعر، زميني بودن عشق، بيان جزئيات در روابط عاشقانه، کمبود آرايه هاي ادبي و تصاوير شاعرانه، فراواني مضمونها و درونمايه هاي متناسب با عشق زميني و … سبک وقوعي ميلي مشهدي را به اثبات مي رساند.
پاسخ دهید