با فتح «نهاوند» و «همدان » توسط مسلمانان در سال ۲۲ ه . ق، شرایط مناسب برای تسخیر «ایران » فراهم شد و نقاط مختلف یکی پس از دیگری به تصرف عربها درآمد. فتح «خراسان » به دلیل ویژگیهای متعدد ناحیه برای مسلمانان دارای اهمیت خاصی بود زیرا:
۱ – در طول تاریخ، خراسان یکی از ایالتهای مهم و وسیع ایران بود (نقشه شماره ۱). بنابراین فتح این سرزمین برای عربهای یکی از پیروزیهای مهم به شمار می آمد و با تسخیر آن بخش وسیعی از امپراتوری ایران در اختیار مسلمانان قرار می گرفت و اصول و قوانین اسلامی بر این گستره حاکم می شد.
۲ – خراسان محل عبور جاده های مهم تجاری آن زمان بود. «راه ابریشم » در شمال و «جاده ادویه » در جنوب، مسیر گذر کاروانهای تجاری از شرق به غرب و از شمال به جنوب بودند. در آن زمان تجارت و گله داری مهمترین شیوه های امرار معاش در شبه جزیره عربستان محسوب می شدند. بازرگانان عرب از یمن تا سوریه در رفت و آمد بودند و از این طریق مبادلات تجاری میان «سوریه »، «فلسطین » و «مصر» با «حبشه » و «هندوستان » برقرار می شد، «مکه » نیز که بر سر راه کاروان رو سوریه – یمن قرار داشت، در واقع به منزله بارانداز و محل انتقال کالاها بود. بنابراین بازرگانی در آن رونق بسیاری داشت، نمونه زیر حاکی از همین موضوع است:
«کاروانی که در زمستان سال ۶۲۴ میلادی [دوم ه . ق] توسط بازرگانان مکی برای اعزام به سوریه مجهز شده بود، معادل ۵۰ هزار مثقال طلا، کالا بار داشته که ۴۰ هزار آن متعلق به اعضای خاندان اموی و باقی از آن دیگر ثروتمندان «قریش » بوده. صدها مرد غرق در سلاح همراه کاروانها حرکت می کردند و گذشته از بازرگانان عده ای راهنما و ساربان و دسته های نگهبان که از میان قبایل بدوی اجیر شده بودند، با کاروانها حرکت می کردند.»
بنابراین با دستیابی به خراسان و جاده های تجاری مهم آن، مسلمانان عرب می توانستندبه سهولت در این مسیرها رفت و آمد کنند و ضمن سود جستن از حمل کالاهای تولیدی مشرق زمین به بازارهای مصرف اروپا، از سایر تجار نیز حق ترانزیت دریافت کنند.
۳ – موقعیت جغرافیایی خراسان به گونه ای بود که با فتح آن، مسلمانان می توانستند از یک سو خود را به «ماوراءالنهر» و «آسیای مرکزی » برسانند و از سوی دیگر در هندوستان و شرق دور نفوذ کنند. با راهیابی به این نواحی هم قلمرو اسلام را گسترش می دادند و اصول و عقاید اسلامی منتشر می کردند و هم از منافع اقتصادی نواحی برخوردار می شدند.
۴ – وسعت زیاد خراسان و تنوع جغرافیایی آن، شرایط مساعد تولید انبوه انواع بسیار کالاها را فراهم می کرد، به همین دلیل خراسان یکی از مناطق تجاری ایران بود.
بنابراین عربهابا هدف گسترش اسلام در تمام قلمرو حکومت «ساسانیان »، تکمیل فتوحات خود در ایران، بهره برداری از منافع اقتصادی خراسان، نشر اسلام در ماوراءالنهر و کشورهای واقع در مشرق ایران، به سوی خراسان حرکت کردند.
چگونگی فتح خراسان
عربهانخستین بار از جنوب خراسان وارد این ناحیه شده و پس از فتح «طبس » و «قهستان » به سوی شمال حرکت کردند. مورخان معتقدند که در سالهای نخست فتح ایران توسط مسلمانان، مسیر شمالی ورود به خراسان که از شهرهای «قزوین »، «ری » و «دامغان » عبور می کرد، مورد استفاده مسلمانان قرار نمی گرفت. زیرا علاوه بر آن که این مسیر برای عربهای جمازسوار دشوار بود، امنیت کافی نیز نداشت. مسلمانان برای حرکت و جابجایی سپاهیان خود از «عراق » به خراسان استفاده می کردند، «مرحوم شیخ محمد حسین آیتی » در این باره می نویسد:
جاده عبور و مرور مسافران عرب و کاروانهای عراق و حجاز همین راه بود چون طایفه عرب را به واسطه عادت به هوای گرم و زندگانی در جاهای گرمسیر و بیابانها، گذشتن از کوهها و اراضی سردسیر صعب می نمود فلهذا در عهد خلفای عباسی خاصه در زمان مامون که خراسان پیوسته محل آمد و شد عرب بود طریق سیر اعراب این بوده که از بصره به اهواز و از آن جا به کرمان و از آن جابه خبیص و از آنجا به ولایت طبسین و از جاده زوزن و باخرز وارد خراسان می شده اند.
اکثر تاریخ نویسان، فتح خراسان را در سال ۲۲ ه . ق و در عصر خلافت «عمربن خطاب » ذکر کرده اند. برخی نیز این واقعه مهم را در زمان حکومت «عثمان بن عفان » در سال ۲۹ ه . ق نوشته اند، گذشته از این که وقایع نویسان قدیم دقت چندانی در ضبط دقیق حادثه ها نداشته اند. دلیل این اختلاف رای آن است که در بسیاری از نواحی ایران، از آن جمله خراسان پس از فتح ابتدایی به دست مسلمانان، معمولا مخالفتها و شورشهایی بر علیه عربهاایجاد می شده و قیامهایی صورت می گرفته است. طبیعی است که در این درگیریها ناحیه یا نقطه ای چند نوبت دست به دست می گردید و بدین ترتیب تاریخ فتح یک شهر به چند صورت ضبط شده است.
در خراسان نیز پس از قتل عمر، و به خلافت رسیدن عثمان، مردم شورش کردند. والی خراسان، «عبدالله بن سمره » شرح واقعه را به عثمان گزارش داد. عثمان لشگری به فرماندهی «عبدالله بن عامربن کریز» به خراسان فرستاد تا آرامش را به ناحیه بازگرداند، عامر پس از فتح خراسان، شورشیان را سرکوب می کند و صاحب منصبان دولتی را به مشاغل قبلی خود بازمی گرداند. «بلاذری » درباره فتح خراسان می نویسد:
گویند ابوموسی اشعری، عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی را روانه جنگ کرد، عبدالله به کرمان رفت و از آن جا به طبسین شد… طبسین دوباروست که یکی را طبس گویند و دیگری را کرین. آن جا گرمسیر است و دارای نخلستانها و آن دو دژ دروازه های خراسانند.
عبدالله غنیمتی از آنجا به دست آورد. سپس گروهی از مردم نزد عمربن خطاب شدند و در مقابل شصت هزار درهم یا به قولی هفتادو پنج هزار صلح کردند، عمر ایشان را صلحنامه بداد…
چون عثمان بن عفان به خلافت رسید در سال بیست و هشت یا به قولی در سال بیست و نه، عبدالله بن عامربن کریز را که بیست و پنج ساله بود ولایت بصره داد، عبدالله از بلاد فارس، آنچه را که گذشت فتح کرد. سپس زیادبن ابی سفیان را بر بصره گمارد و خود به جنگ خراسان شد و احنف بن قیس یا به قولی عبدالله بن خازم بن اسماء بن صلت بن حبیب سلمی را به فرماندهی طلایه سپاه روانه کرد. پیمان صلح طبسین را که [ابن بدیل بسته بود] مجاز داشت. آن گاه ابن عامر خواست که نزدیکترین شهرها را به طبسین، به او بنمایانند. گفتند آن سرزمین کوهستان است.
پس احنف بن قیس را بدان جا فرستاد. هیاطله به جنگ احنف شدند… احنف آنان را شکست داد و کوهستان را به جنگ فتح کرد.
نیز گویند که احنف آنان را به دژ گریزاند و چون ابن عامر فرا رسید ایشان صلح خواستند ابن عامر به ششصدهزار درهم با آنان صلح کرد.
مسلمانان به دلیل آن که به هنگام فتح خراسان، ابتدا طبس را فتح کردند. آن جا را دروازه خراسان می نامیدند. «یاقوت حموی » در «معجم البلدان » در ذیل نام «الطبسان » می نویسد:
اعراب آن را دروازه خراسان می دانند زیرا در زمان حکومت عثمان بن عفان که قصد فتح خراسان کردند اولین جایی که فتح کردند طبس بود.
پس از فتح طبس مسلمانان به سوی سایر شهرهای خراسان روانه شدند و پی در پی آنها را گشودند. ابن عامر لشگری را به سرداری «ابوسالم یزیدبن یزید جرشی » برای فتح باخرز و جوین فرستاد و سپس گروه دیگری را به همراه «اسودبن کلثوم عدوی » معروف به «عدی الرباب » را روانه تسخیر بیهق کرد. او پس از آن «رخ » ، «زاوه »، «خواف » و «اسفرایین » را فتح کرد و به سوی «ابرشهر» (نیشابور) حرکت کرد. بلاذری در این باره می نویسد:
ابن عامر پشت، اشبند، رخ، زاوه و خواف و اسپرایین و ارغیان را در نیشابور فتح کرد تا به ابرشهر رسید، و آن تختگاه نیشابور است. چندین ماه آن شهر را در محاصره داشت.
هر محلت از شهر را موکلی بود. موکل یکی از محلتها امان خواست و پذیرفت که مسلمانان را به شهر اندر کند. پس وی را امان دادند. مرد، شبانگاه مسلمین را به درون برد و ایشان دروازه شهر را گشودند. مرزبان، با گروهی به کهندژ شد و پس از چندی بر همه نیشابور امان خواست و پذیرفت که مالی بپردازد. ابن عامر، به هزار هزار درهم، یا به قولی، هفتصدهزار درهم با وی صلح کرد.
سپس عربهای مسلمان شهرهای «نسا»، «سرخس »، «طوس »، «هرات »، «مرو» و سایر نقاط خراسان را با جنگ و ستیز و یا صلح و آرامش فتح کردند، به طوری که در سال ۳۱ ه . ق تمام خراسان در قلمرو حکومت مسلمانان قرار گرفت.
استقرار عربهای مسلمان در خراسان
با فتح و تسخیر خراسان، مهاجرت عربهای مسلمان به ناحیه آغاز شد. اولین مهاجرت بزرگ مسلمانان عرب به خراسان در آغاز نیمه دوم قرن اول هجری قمری صورت گرفت. در منابع تاریخی ذکر شده است که در سال ۵۲ هجری قمری «زیادبن ابی سفیان » «ربیع بن زیاد حارثی » را به امارت خراسان منصوب کرد و به همراه وی پنجاه هزار سپاهی را با خانواده هایشان روانه خراسان کرد. در همین منابع بر مبنای تعداد متوسط هر خانوار، مجموع مهاجران به خراسان را دویست هزار نفر ذکر کرده اند.
دیگر مهاجرت گروهی عربها در قرن اول ه . ق و به سال ۶۴ انجام شده است. از تعداد مهاجران به خراسان در این سال اطلاعی در دست نیست.
مهاجرت عربهای مسلمان به خراسان که در پی استقرار حکومت اسلامی در این ناحیه آغاز شده بود در قرون بعدی نیز ادامه یافت و عربها به دلخواه یا به اجبار در این ناحیه ساکن شده اند. مثلا در سال ۱۱۴۷ ه . ق و در زمان حکومت «نادرشاه افشار» «طهماسب قلیخان جلایر» سردار سپاه نادر، پس از سرکوب عربهابنادر جنوبی ایران، آنان را از راه کرمان به خراسان کوچاند. مؤلف «نادرنامه » می نویسد:
طهماسب خان جلایر، شیخ احمد مدنی و عده ای از سران دیگر طاغی بنادر را اعدام نموده و عده کثیری از اعراب را به خراسان و استرآباد منتقل ساخت و سپس دژهای آنان را با خاک یکسان کرد. (
مشاهده می شود که دو مقطع مهم در تاریخ استقرار عربهای خراسان وجود داشته است. یکی در دوره خلفای اموی و عباسی و دیگر در دوره حکومت نادرشاه افشار. زمان حکومت نادرشاه در حقیقت دوره تکوین قدرت و اقتدار عربها است که شرح اقدامات و اعمال آنها در بسیاری از منابع تاریخی بتفصیل، نگاشته شده است.
تداوم مهاجرت عربها به خراسان و ازدیاد نسل آنها در طی سالیان متوالی سبب شد که تعداد افراد این قوم در کل جمعیت ناحیه رقم بزرگی بشود. اگر چه گروهی از آنها به دلیل تاثیر پذیری از فرهنگ ایرانیان، دیگر نام و نشانی از عرب بودن نداشتند، اما تعداد کثیری از عربها تا اوایل قرن اخیر برخی از ویژگیهای فرهنگی خود را حفظ کرده بودند و با تکلم به زبان عربی، بر تمایز قومی خویش پای می فشردند.
تعداد عربها ساکن در خراسان
پس از فتح خراسان به دست مسلمانان عرب و مهاجرت آنها به ناحیه، آنان همواره در ترکیب جمعیتی خراسان سهم نسبه زیادی داشتند. اما در منابع تاریخی کمتر به این موضوع اشاره شده است. فقط در دو یا سه قرن اخیر سیاحانی که به ایران آمده اند، به این موضوع توجه کرده و در گزارشهای خود به ذکر اعداد و ارقامی از تعداد عربها ساکن در خراسان پرداخته اند. «کرزن » در کتاب خود به نقل از آخرین چاپ «دایره المعارف بریتانیا» تعداد عربها ساکن در خراسان را صدهزار نفر ذکر کرده است که با توجه به رقم ۱۱۶۰۰۰۰ نفری جمعیت خراسان در آن زمان عربها حدود۷/۸ درصد از سکنه ناحیه را تشکیل می دادند.
زین العابدین شیروانی در کتاب «ریاض السیاحه » که به سال ۱۲۳۷ ه . ق نوشته است، در شرح و معرفی اقوام ساکن در خراسان می گوید:
از عشایر عرب که در زمان ملوک امویه و خلفای عباسی بدان ولایت آمده اند اکنون زیاده از شصت هزار خانوار می باشند.
همچنین در کتاب فرهنگ آبادیهای ایران، جلد مربوط به خراسان که در سال ۱۹۱۰ میلادی در لندن به چاپ رسیده است، در ذکر تعداد عربها خراسان آمده است:
در ناحیه ترشیز عربها دارای ۴۰۰۰ خانه و چادر هستند… در تون و طبس عرب زنگویی دارای ۷۰۰۰ خانه و چادر می باشند.. . در ناحیه قاین و شهر قاین عربها دارای ۱۳ هزار خانه و چادر می باشند.
در حال حاضر نیز شماری از عربها در خراسان ساکن هستند که عمده در جنوب استان مستقر می باشند. این افراد بازماندگان اعقاب و اجداد خود می باشند که در قرون اولیه اسلامی به ایران آمده اند. تعداد دقیق این افراد مشخص نیست و فقط اسامی آنها و تکلم به زبان عربی، معرف قومیت آنان است. از میان این طوایف و تیره ها می توان به گروههای زیر اشاره کرد:
«خزاعی »، «خزیمه »، «زنگویی »، «شیبانی »، «نخعی »، «لالویی »، «رمضانی »، «خنجری »، «عامری »، «عنانی »، «سالاری »، «بنی اسد»، «فلاحی »، «میش مست » و «بهلولی ».
منبع:
http://www.hawzah.net
پاسخ دهید