رويدادهايي که به « قيام مسجدگوهرشاد » منجر شد
تیزر قیام مسجد گوهرشاد
اتخاذ اين رويکرد، که با شعائر ديني و اخلاق عمومي تضادي آشکار داشت، باعث بروز برخي واکنش ها از سوي جامعه شد. اين واکنش ها، که همزمان با آغاز دوران ديکتاتوري رضاخان رخ مي داد، به شديدترين و خشن ترين شکل ممکن، سرکوب مي شد. نخستين رويارويي رضاخان با مردم، در اين عرصه، در سال ۱۳۰۷ش اتفاق افتاد. در اين سال، رضاخان، به دليل اعتراض مرحوم آيت ا…محمدتقي بافقي، به حضور خانواده سلطنتي بدون رعايت حجاب کامل اسلامي، در حرم مطهر حضرت معصومه(س)، آن عالم وارسته را مورد ضرب و شتم و بي حرمتي قرار داد و سپس تبعيد کرد. متأسفانه، به هر دليلي، اين اقدام رضاخان با اعتراض عمومي روبه رو نشد. همين امر به رضاخان، براي اجراي سياست هاي ضدمذهبي اش، جرأت بيشتري داد و سرانجام واقعه «مسجد گوهرشاد» را رقم زد. هرچند برخي پژوهشگران معتقدند، اعتراض شديد آيت ا… بافقي، باعث شد رضاخان اجراي کامل سياست هاي ضدديني خود را به تأخير بيندازد. چند ماه پس از اين اتفاق، رضاخان پروژه تغيير مظاهر فرهنگي و ديني کشور را با تغيير پوشش مردان کليد زد. اين آغاز جرياني بود که طي آن وقايع دردناک و غم انگيزي رقم خورد. بنابراين روند اجراي «کشف حجاب» توسط رضاخان، طي دوره اي چندساله اتفاق افتاد و دست کم هفت سال قبل از تصويب قانون «کشف حجاب» آغاز شد.
رضاخان در پي اين بود که مظاهر غربي را جايگزين ارزش هاي فرهنگي جامعه اسلامي ايران کند. دکتر «موسي فقيه حقاني»، مورخ معاصر، در مقاله اي با عنوان «سياست هاي فرهنگي رضاخان و کشف حجاب»، مي نويسد:«اولين اقدام شاه در غربي کردن ظاهر ايرانيان از اين برداشت ساده لوحانه ناشي مي شد که اگر ايرانيان اختلافات ظاهري خود را با اروپاييان از بين ببرند، راه ترقي و پيشرفت آن ها هموار خواهد شد! در ديدگاه رضاشاه، تفاوتي از لحاظ روح، جسم و استعداد با خارجي ها وجود نداشت، جز همين کلاه! بنابراين، تغيير پوشش مردان که ابتدا از تعويض کلاه آغاز شد، سرلوحه کار حکومت قرار گرفت.»
رضاخان طي نزديک به ۷ سال، از ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۴هـ.ش، زمينه هاي ترويج فرهنگ غربي را در جامعه ايراني بيش از پيش فراهم کرد. هرچند برخي مظاهر اين فرهنگ، در پي فعاليت برخي منورالفکرها، از دوره مشروطه به بعد، در جامعه قابل مشاهده بود، اما در دوران رضاخان جنبه رسمي به خود گرفت و حکومت مي خواست به هر شکل ممکن، آن را به هنجار عمومي جامعه تبديل کند. با اين حال، شايد رضاخان به دليل غرور و عدم شناخت صحيح جامعه ايراني، از يک مسئله مهم و راهبردي غافل بود: جايگاه والاي دين اسلام، در تار و پود زندگي ايرانيان. او بر اين باور بود که با استفاده از جنگ رواني ناشي از شدت عمل در اجراي سياست هايش، توانسته است نهادهاي ديني و روحانيت را در موضع ضعف قراردهد. به زعم رضاخان، در شرايط به وجود آمده و اختناق حاکم بر جامعه، روحانيان ديگر قادر نبودند مردم را براي مقابله با سياست هاي ضدديني او سازماندهي کنند. او، با چنين ديدگاهي، پس از مسافرت به ترکيه، در سال ۱۳۱۳ش، در پي اجراي کامل سياست هاي ضدمذهبي خود برآمد، اما واقعه «مسجد گوهرشاد» نشان داد که رضاخان سخت در اشتباه بوده است.
واقعه «مسجد گوهرشاد» را مي توان رويارويي جدي و تمام عيار مردم با سياست هاي ضدديني رضاخان دانست. شهر مشهد، به عنوان شهري مذهبي، پيشتر، در ماجراي تغيير لباس مردان و اجباري شدن «کلاه پهلوي»، از خود مقاومت هايي نشان داده بود. در آن زمان، «محمدولي اسدي»، نايب التوليه آستان قدس، اعتقاد داشت که به دليل جو مذهبي و جايگاه ديني مشهد، نبايد براي اجباري کردن لباس جديد در اين شهر، مانند برخي نقاط کشور، از زور استفاده کرد. او اين مسئله را با مرکز درميان گذاشته بود. با اين حال، به «پاکروان»، استاندار وقت، دستور داده شد قانون اجباري شدن لباس غربي را در مشهد، با شدت و حدت اجرا کند.
همان طور که اشاره کرديم، با آغاز سال ۱۳۱۴ش، رضاخان به فکر اجراي کامل سياست هاي ضدمذهبي خود و در رأس آن ها، اجباري کردن «کشف حجاب» افتاد. به همين دليل جشن هاي متعدد، با بهانه هاي مختلف، در سراسر کشور برپا مي شد و طي برگزاري آن ها، گروهي از بانوان، بدون حجاب اسلامي، در جشن شرکت مي کردند. تا پيش از آن، «کشف حجاب» تنها در مجالس غيرعمومي رايج بود، اما رويکرد جديد، نشان مي داد که رژيم پهلوي، در پي عموميت بخشيدن به اين رويه است.
نگراني شديد مردم و علما از اين مسئله، واکنش هاي متعددي را برانگيخت. اين واکنش ها، به ويژه پس از برگزاري جشن شيراز و زماني که مردم اين شهر در اعتراض به حضور بانوان بي حجاب در جشن، مجلس را ترک کردند، شدت بيشتري پيدا کرد. در مسجد وکيل شيراز، مرحوم «سيدحسام الدين فالي»، در اعتراض به «کشف حجاب»، سخنراني شديداللحني کرد. در تبريز نيز آيت ا…«سيدابوالحسن انگجي» و آيت ا…«آقاميرزا صادق آقا» به تقبيح اين رفتار پرداختند و نسبت به عواقب سياستي که رضاخان در پيش گرفته بود، هشدار دادند. نتيجه اين اعتراضات، شدت عمل بيشتر رضاخان، زنداني شدن مرحوم «فالي» و تبعيد علماي تبريز به سمنان بود.
با رسيدن خبر وقايع شيراز و تبريز به مشهد، علما و مردم اين شهر نيز به حمايت از مبارزات برخاستند. فضاي ملتهب شهر و شرايط بحراني ناشي از اقدامات رضاخان، باعث شد، علماي شهر براي تصميم گيري و اتخاذ راهکاري مؤثر، جلساتي برگزار کنند. طي اين جلسات، آيت ا…«سيدحسين قمي»، آيت ا…«سيديونس اردبيلي» و جمعي از علماي مشهد، به اين نتيجه رسيدند که وقايع روي داده، مقدمه اي براي اجباري شدن «کشف حجاب» است و بايد با آن مقابله کرد. مرحوم آيت ا…«سيدحسين قمي»، طي سخناني به تحليل و بررسي شرايط به وجود آمده پرداخت و با حالتي اشک آلود، خطاب به مردم، گفت:«امروز اسلام، انسان فداکار مي خواهد و بر مردم لازم است که در برابر اين سيل بنيان کن که خانه ارزش ها و دژ استوار ديانت را مورد تهديد قرار داده [است]، قيام کنند.»در پي اين تصميم، آيت ا…«سيدحسين قمي»، پس از ديدار با «پاکروان» و «اسدي»، از آن ها خواست موضع علما و مردم مشهد را درباره سياست هاي ضدديني رضاخان، به وي اطلاع دهند، اما اين دو نفر، که جرأت انجام اين کار را نداشتند، از پذيرش درخواست آيت ا…«قمي»، سر باز زدند. به همين دليل «آيت ا…قمي»،روز ۹ تيرماه ۱۳۱۴، به همراه سه تن از اطرافيانش، راهي تهران شد تا شخصاً با رضاخان ديدار و گفت وگو کند. «آيت ا…سيدحسين قمي»، پس از ورود به تهران، با استقبال گسترده مردم روبه رو شد. هم صدايي مردم تهران با «آيت ا…قمي»، در مقابله با سياست هاي ضدديني رضاخان و پاسخ تند وي به تهديد شاه، باعث بازداشت آن عالم مبارز، به دستور رضاخان، شد. وقتي خبر بازداشت آيت ا…«سيدحسين قمي» به مشهد رسيد، فضاي شهر به شدت ملتهب شد. نظميه که از شرايط به وجود آمده و احتمال قيام مردم، بيمناک بود، تعدادي از روحانيان و علماي مشهد را بازداشت کرد، اما اين اقدام ناشيانه بر اعتراضات عمومي دامن زد. مردم شهر مشهد و روستاهاي اطراف، براي اعلام اعتراض خود به سمت حرم مطهر امام رضا(ع) حرکت کردند.
زماني که خبر اين تحصن به رضاخان رسيد، وي دستور برخورد شديد با آن را داد. به اين ترتيب، همزمان با اذان صبح روز جمعه، ۱۹ تيرماه ۱۳۱۴، نيروهاي نظامي، به فرماندهي «ايرج مطبوعي»، «مسجد گوهرشاد» را محاصره و از ورود افراد جديد به آن جلوگيري کردند. با اين حال مردم، حاضر به ترک مسجد و بر هم زدن تحصن نشدند. رضاخان که از شرايط به وجود آمده به شدت خشمگين بود، فرمان تيراندازي به مردم را صادر کرد. به اين ترتيب نظامياني که مسجد را محاصره کرده بودند، به سمت مردم تيراندازي کردند. روز ۲۰ تيرماه، تعداد شهدا و مجروحان به ۱۵۰ نفر رسيد، اما مقاومت مردمي همچنان ادامه داشت. روز ۲۱ تيرماه، قتل عام مردم حاضر در مسجد گوهرشاد آغاز شد. طي چند ساعت صدها نفر به شهادت رسيدند. آمار شهدا هيچ گاه به درستي اعلام نشد. شاهدان عيني از ۵۶ کاميوني سخن گفته اند که پيکر شهدا را از مسجد گوهرشاد به مکان هاي مختلفي انتقال مي دادند. برخي شواهد از گورهاي دسته جمعي حکايت دارند؛ گورهايي که در برخي مناطق، از جمله در «باغ خوني»، براي دفن پيکرهاي شهدا ايجاد شده بود. با پايان يافتن قتل عام و انتقال پيکرهاي شهدا، دستگيري علما و روحانيان مشهد آغاز شد. بر اساس اطلاعات مؤلف کتاب «قيام گوهرشاد»، ۳۳ نفر از علما و روحانيان مشهد بازداشت و به تبعيد يا زندان هاي طويل المدت محکوم شدند.
به زعم رضاخان، در شرايط به وجود آمده و اختناق حاکم بر جامعه، روحانيان ديگر قادر نبودند مردم را براي مقابله با سياست هاي ضدديني او سازماندهي کنند.
رضا خان بر اين باور بود که با استفاده از جنگ رواني ناشي از شدت عمل در اجراي سياست هايش، توانسته است نهادهاي ديني و روحانيت را در موضع ضعف قراردهد.
با شنيدن خبر دستگيري آيت ا…«قمي» و اجتماع مردم مشهد در حرم مطهر رضوي،بهلول روز ۱۷ تيرماه ۱۳۱۴ از قائن وارد مشهد شد و در جمع مردم به سخنراني پرداخت.
ماموران شهربانی که از این موضوع اطلاع پیدا کرده بودند، تلاش کردند تا بهلول را دستگیر کنند، اما بازداشت موقت او در کشیکخانه خود باعث افزایش هیجان مردم شد. به نحوی که با حمله به این مکان وی را آزاد کرده و به مسجد گوهرشاد بردند. پس از این حادثه بهلول در سخنانی شرط پایان تجمع را یا کشتار تمام مردم حاضر و یا پایان حصر خانگی آیتا… قمی عنوان کرد. امری که باعث شد تا پاکروان پس از هماهنگی با رضاخان، کشتار مردم را در دستور کار قرار دهد. سحرگاه فردای این شب یعنی ۲۰ تیرماه نخستین حمله صورت گرفت که در پایان آن حدود ۱۵نفر کشته و ۴۰نفر مجروح شدند و در عین حال تعدادی تفنگ از سربازان به غنیمت گرفته شد. پس از این حمله از یک سو استاندار به اتفاق فرمانده لشکر و رئیس شهربانی و تولیت به تلگرافخانه رفته و مراتب را به شاه گزارش داده و درخواست دستور کردند و از دیگر سو تعدادی از علمای مشهد از جمله آیات سید یونس اردبیلی، شیخ هاشم قزوینی، سید هاشم نجف آبادی، سید عبدا… شیرازی، سید علیاکبرخوئی، حاج میرزا حبیب ملکی، سیدعلی سیستانی، شیخ آقا بزرگ شاهرودی و شیخ مرتضی آشتیانی، طی تلگرافی به رضاشاه خواستار توقف اقدامات ضد دینی او شدند. در این بین پهلوی اول بدون دادن پاسخی به تلگراف علما، به مأموران نظامی دستور داد تا مردم و جماعت متحصن در حرم امام رضا(ع) را به هر نحو ممکن متفرق ساخته و در صورت لزوم تیراندازی کنند
طي چند ساعت صدها نفر به شهادت رسيدند. آمار شهدا هيچ گاه به درستي اعلام نشد. شاهدان عيني از ۵۶ کاميوني سخن گفته اند که پيکر شهدا را از مسجد گوهرشاد به مکان هاي مختلفي انتقال مي دادند.
. .
پس از این امر مدتی را دو طرف به مذاکره گذراندند و حتی قرادادی ۵ مادهای هم بین آنان تنظیم شد، اما این تفاهمنامه تنها یک روز دوام آورد و درست ساعاتی پس از ثبت توافق بین بهلول و نمایندگان دولت به ناگاه چهره شهر نظامی شد و فرماندهان انتظامی تجهیزات سنگین و سبک نظامی را در بعضی از نقاط شهر مستقر کردند. آنان سپس چهار قبضه مسلسل سنگین را در چهار سردر مسجد گوهرشاد کار گذاشتند، اما متحصنان اهمیتی به این اقدام ندادند. زیرا تصور میکردند حرکتی از سوی دولت برای امتیازگیری بیشتر در مذاکرات است. اما درست دقایقی بعد، با آغاز شلیک نظامیان، کشتار بزرگی رقم خورد؛ کشتاری که مشابه آن هیچ گاه در تاریخ روضه منوره به وقوع نپیوسته است.
بر اساس اسناد باقیمانده از آن زمان، شدت کشتار به حدی بود که چون امکان پاک کردن خونها در زمان کوتاهی نبود، آجرها را کنده و آجرهای جدید را جانشین آنها میکردند. هر چند هیچ آمار رسمی از تعداد مقتولین این حادثه وجود ندارد، اما اسناد موجود آمارهای متعددی از ۲۲ تا ۱۶۷۰ نفر را به عنوان قربانیان این حادثه ذکر کردهاند. و بدین گونه حرکت اسلامخواهانه مردم مشهد با گلوله به خاک و خون کشیده و سرکوب شد؛ سرکوبی که در روزهای بعد با بازداشت و تبعید علمای بزرگ این شهر کاملتر شد.
مستند _ قیام مسجد گوهرشاد قسمت ۱
مستند _ قیام مسجد گوهرشاد قسمت ۲
يک مقاومت تاريخي
گفتگو با سینا واحد – محقق
۲۱ تيرماه سال ۱۳۱۴؛ و ثبت روزي تاريخي که با گذشت ۸ دهه، همچنان به عنوان نماد مقاومت و ايستادگي مردم مشهد در برابر کشف حجاب رضاخاني از آن ياد مي شود. واقعه خونين مسجد گوهرشاد و قتل عام خونين مردم مشهد، حکايتي است که شايد کمتر روايت شده و آن طور که بايد و شايد به آن پرداخته نشده است. اما نگاهي به فعاليت هاي پژوهشي درباره اين واقعه تاريخي يافته هايي هم دارد که يکي از آن ها کتابي است به نام «قيام گوهرشاد» به قلم «سينا واحد» که در سال ۱۳۵۹ يعني ۳۵ سال قبل منتشر شده است. شايد نام «سينا واحد» چندان پرآوازه نباشد اما از او به عنوان اولين محقق و پژوهشگر واقعه مسجد گوهرشاد نام برده مي شود. بر اساس آن چه در پايگاه اطلاع رساني موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي آمده است، کتاب قيام گوهرشاد، از اولين پژوهشهاي مستند در مورد واقعه مسجد گوهرشاد به حساب ميآيد که در بخش اول به تحليل و شرح واقعه مسجد گوهرشاد ميپردازد و در بخش دوم خاطرات ۲۰ شاهد عيني را بازگو مي کند. هشتادمين سالگرد واقعه گوهرشاد را بهانه اي قرار داديم تا با «سينا واحد» نويسنده اين کتاب همکلام شويم:
ابتدا برايمان از علت قرار گرفتن در اين راه بگوييد. چطور شد که آقاي واحد، به عنوان اولين محقق واقعه گوهرشاد آغاز به کار کرد؟
نه مشهدي بودم و نه خويشاوندي در اين شهر داشتم، اما نمي دانم چه شد که تقدير مرا براي انجام تاريخ نگاري يک واقعه خاص به اين شهر کشاند. ماجرا از آن شبي آغاز شد که با ديدن يک خواب به موضوعي کنجکاو شدم و براي شنيدن تعبير آن نزد يکي از بزرگان رفتم. آقاي حکيمي که از شخصيت هاي مورد احترامم بود، در تعبير خوابم اين گونه گفت: «هيچ سند و يادداشتي از موضوعي که شما درباره آن خواب ديده ايد نمي توان در کتابخانه ها پيدا کرد و با اين حساب تحقيق درباره آن بسيار دشوار خواهد بود، اما از سوي ديگر آن ماجرا از حوادث مهم دوره رضاخان است و پرداختن به آن ضروري». همين چند جمله آقاي حکيمي کافي بود که نسبت به «واقعه گوهرشاد» دغدغه پيدا کنم و تحقيقاتم را درباره اين واقعه آغاز کنم. مدتي بعد به نيت شروع کار تحقيقاتي درباره اين واقعه راهي مشهد شدم.
گفتيد که اهل مشهد نبوديد و شناخت کافي درباره اين شهر نداشتيد. برايمان جالب است بگوييد که کارهاي تحقيقاتي شما از کجا و چگونه شروع شد؟
آن زمان که کار مي کرديم خيلي توانمند نبوديم. اگر کمک خدا نبود به هيچ وجه امکان نداشت بتوانيم اين کار را انجام دهيم. روز اول که مي خواستيم کار را شروع کنيم، يکي دو ساعت بعد از پياده شدن از قطار، هنوز وارد حرم امام رضا(ع) نشده بوديم که رو به روي گنبد آقا ايستاديم و به ايشان سلام داديم و نيتمان را بر زبان آورديم: «يا امام رضا(ع)، مي داني که براي تحقيق درباره قتل عام مردم در مسجد گوهرشاد به اينجا آمده ايم و هيچ توانايي و امکان خاصي هم نداريم، نه نقشه اي، نه برنامه اي، نه راه روشني، و نه هيچ چيز ديگر؛ از شما مي خواهيم که کمک حالمان باشيد آقا».
چند دقيقه بعد در خيابان قدم مي زديم و به چهره هاي رهگذران نگاه مي کرديم. پيرمردي عصا به دست توجهمان را به خود جلب کرد و ما را کنجکاو کرد که با او گفت و گو کنيم. از خيابان عبور کرد. وارد مغازه اي شد و روي چهارپايه جلوي در نشست. به او نزديک شدم و سلام کردم. پرسيدم «مقيم مشهد هستيد؟» پاسخش مثبت بود. سوال دومم اين بود که «در روزهاي واقعه مسجد گوهرشاد هم حضور داشتيد؟». اين بار پاسخش فقط پاسخ مثبت کلامي نبود. دست راستش را بر پشت دست ديگرش زد و آه و ناله اي کرد. انگار غم و اندوهي ديرينه در خاطرش زنده شد و خاطرش را پريشان کرد. گفت: «من يکي از نيروهاي پليس بودم و در آن ماجرا شرکت داشتم». گرم صحبت که شد ناگاه با ديدن دستگاه ضبط ما به خود آمد و پريشان شد و گفت: «قطع کنيد ضبطتان را؛ من يک بازنشسته نظامي ام و اگر ديگران اين حرف هايم را بشنوند پدرم را در مي آورند». کمي با او به آرامي سخن گفتيم و به هر شکلي که بود ضمانت داديم که هيچ اتفاقي برايش نمي افتد. بالاخره توانستيم او را راضي به سخن گفتن کنيم و اولين ثبت خاطره راويان آغاز شد. پس از آن سوژه هاي گفت و گو يکي پس از ديگري پيدا مي شد؛ از يک نانواي قديمي گرفته تا قصاب محل، شرايط طوري پيش رفت که پس از حدود ۵۰ روز تحقيق و پژوهش، داشته هاي زيادي را به دست آورديم و با رضايت خاطر مشهد را ترک کرديم… .
در ميان تحقيقات و ثبت خاطره هايي که داشتيد، کدام يک در ذهنتان ماندگار شده است و به خاطر داريد؟
موضوعات مهمي از دل اين تحقيقات استخراج شد که هر يک در نوع خود جالب بود. يکي شيوه برخورد دستگاه هاي امنيتي حکومت رضاخان با مردم مبارز بود. جالب اين که تا زمان شروع تحقيقات ما، هيچ مصاحبه و نظري درباره شرايط آن واقعه و اقدامات بي شرمانه دستگاه هاي امنيتي با مردم و روحانيون مبارز در واقعه گوهرشاد منتشر نشده بود. تنها صحبتي که درباره آن واقعه مطرح شد، انتشار يک بيانيه رسمي بود که وزارت کشور وقت، چند روز بعد از واقعه منتشر کرد و روزنامه ها بر اساس آن بيانيه، مواضعي ضعيف و به اصطلاح، حکومت پسند اتخاذ کردند، با اين مضمون که حاضران در واقعه گوهرشاد عده اي لاابالي بوده اند و قصد درگيري و اغتشاش داشته اند. در حالي که واقعيت، دفاع از حجاب و مقاومت در برابر ارزش ها بود و لااقل مردم مشهد به خوبي شاهد اتفاقات آن روزها بودند….
يکي ديگر از خاطرات راويان هم برايم بسيار دردناک و تصورش هم برايم دشوار است؛ اينکه نظاميان با مسلسل هاي خود، اطرف مسجد گوهرشاد را قرق کرده بودند و به سوي مبارزان شليک مي کردند. بسياري کشته شدند و بسياري هم زخمي؛ و آن چه تا چند روز چشم هاي رهگذران را متوجه خود مي کرد تکه هاي بدن انسان هايي بود که با گلوله هاي مسلسل جدا شده بود و به ديوارها چسبيده بود. آن هايي که بعد از آن واقعه براي شست و شوي مسجد گوهرشاد آمده بودند روايت هاي دردناکي از اين واقعه دارند و خوب در ذهنشان مانده است پاک کردن آثار خون و تکه هاي پيکر شهيدان مسجد گوهرشاد….
راوياني که با آن ها گفت و گو مي کرديد، به هنگام تعريف خاطراتشان چه حس و حالي داشتند؟
براي بسياري از راويان، بازگو کردن آنچه ديده بودند سخت و تاثربرانگيز بود. گاهي در روايت خاطرات دچار هيجان احساسي مي شدند و نمي توانستند عواطف خود را کنترل کنند. به عنوان مثال درباره همان خاطره شست و شوي مسجد گوهرشاد، آن زماني که راويان لحظات شستن ديوارهاي مسجد گوهرشاد را به ياد مي آوردند، چشم هايشان گريان مي شد و به راستي هم حق داشتند، چرا که واقعه گوهرشاد حقيقتا يک قتل عام خونين بود… .
تعداد شهداي واقعه گوهرشاد هم سوالي است که تاکنون عدد دقيقي درباره آن ذکر نشده است. شما در تحقيقات خود به نتيجه اي در اين باره نرسيديد؟
تقريبا از همه راوياني که با آن ها گفت و گو کردم اين موضوع را مي پرسيدم. معمولا تعداد شهدا را کمتر از ۴ هزار و بيشتر از ۵ هزار نفر عنوان نمي کردند. يکي از ماموران رسمي حکومت آن دوره هم در اعترافات رسمي خود گفته بود که ۲ هزار و ۵۰۰ جنازه را شمردند و دفن کردند. هرچند معمولا حکومت هاي مستبد و عاملان آن ها آمار دقيقي از اين نوع جنايات خود نمي دهند، اما نتيجه اش اين است که آمار کشته شدگان لااقل از ۲ هزار و ۵۰۰ نفري که خودشان اعتراف کرده اند، کمتر نبوده است، هرچند که شاهدان عيني حدود ۴ تا ۵ هزار نفر را اعلام کرده اند.
اما براي من مهم تر از تعداد شهدا، موضوع ديگري بود که در تحقيقاتم متوجه آن شدم. خاطره اي که تعدادي از راويان از قول رانندگان حمل کننده شهيدان و زخمي ها بازگو مي کردند. آن ها اين گونه گفته بودند: زماني که زخمي ها و پيکرهاي شهيدان را براي خاک کردن درون گودال هاي جمعي مي ريختيم، بعضي از آن ها فرياد مي زدند که «ما زنده ايم». آن ها فقط زخمي بودند و توان حرکت نداشتند. تقاضاي کمک مي کردند، اما …
حتما هنوز نکاتي از واقعه گوهرشاد از چشم ها و گوش ها پنهان مانده است و بايد به سراغ آن رفت. فکر مي کنيد چطور اين امکان پذير است؟ با توجه به اين که حالا خيلي سخت تر هم شده است و بسياري از شاهدان عيني آن واقعه در قيد حيات نيستند.
در آن زمان تلاش کرديم هر سوالي در ذهن داريم برايمان روشن شود. مثلا اگر آن وقت به ذهنمان مي رسيد که محل دفن جمعي شهداي واقعه گوهرشاد را بيابيم حتما اين کار را مي کرديم اما در آن روزها چنين مسئله اي در ذهنمان نبود و تنها، روايت هاي راويان ما را متحير کرده بود. ابعاد واقعه گوهرشاد آن قدر گسترده است که هميشه مي شود درباره آن تحقيق کرد و يافته اي جديد داشت. باعث خوشحالي است که جريان تازه اي براي بازخواني واقعه مسجد گوهرشاد با عنوان فراخوان ملي گوهرشاد آغاز شده است اما آن چه بايد هميشه در ذهن و خاطر پژوهشگران درباره مشهد و وقايع اين شهر ثبت باشد، اين است که اين شهر به نام «امام رضا(ع)» مزين است و بايد کارهايمان را به گونه اي برنامه ريزي کنيم که در اندازه و ارزش و جايگاه اين شهر باشد.
خاطره
در صفحات تاريخ ايران رويدادهاي فراواني وجود دارد که رد پاي مردم مقاوم اين سرزمين به خوبي و روشني در آن پيداست. تاريخ معاصر ايران نيز آکنده از اين مقاومت ها و شجاعت هايي است که گاه به قيمت از دست دادن جان و فدا کردن خون انسان هاي بسياري به دست آمده است. در دوره پهلوي اول، يعني زمان حاکميت رضاشاه بر ايران، سياست تحميل کلاه شاپو(فرنگي) به مردان وکشف حجاب از زنان که با زور چماق و رفتارهاي تهاجمي همراه بود، جراحت بزرگي بر ذهن و روح ملت ايران به جاي گذاشت. از سويي ديگر، مقاومت هاي پراکنده شهرهاي ايران در برابر اين سياست هاي تحکم آميز رژيم در نطفه خفه مي شد. اما هشتاد سال پيش و در همين ايام، آيت ا… حاج حسين قمي، براي اعتراض به سياست هاي رژيم و وضعيت فرهنگي کشور از مشهد به تهران سفر کرد، اما در بدو ورود در محل سکونتش در باغ سراج الملک شاه عبدالعظيم، حصر خانگي شد. وقتي خبر به مشهد رسيد، شهر ملتهب شد و پس از رفت وآمدهاي فراوان به خانه علما براي آزادي آيت ا… قمي نامه اي به دربار نوشته شد و ۱۵۰ نفر از علما و بزرگان مشهد آن را امضا کردند. اما به محض رسيدن نامه به تهران آن ۱۵۰ نفر نيز دستگير و روانه زندان شدند و رفتارهاي مسالمت آميز مردم با خشونت رژيم به بن بست خورد. تا اين که سرانجام در ۲۱ تير ۱۳۱۴ خورشيدي، مردم مقاوم و مذهبي مشهد، در اعتراض به سياست هاي رژيم و نيز حصر آيت ا… و حبس علما و بزرگان شهر در مسجدگوهرشاد تحصن کردند، تحصني که با اقدام ضربتي رژيم و دستور مستقيم و تلگراف شاه، به کشتاري خونين تبديل شد. کشتاري که پس از اين همه سال، هنوز زخمش بر پيکره مسجد گوهرشاد باقي است. اين پرونده، يادي مي کند از خاطرات دردناک مردمي که در آن دوره زيسته اند و نيز يادآوري کوچکي است از شهداي مسجد گوهرشاد که پس از اين همه سال هنوز در گمنامي به سر مي برند.
منبع :
خراسان – مورخ یکشنبه۱۳۹۴/۰۴/۲۱
پاسخ دهید